ابراهیم (خسرو) مختاری نویسنده، پژوهشگر، تدوینگر و فیلمساز متولد بابل است. کودکیاش تا هشتسالگی در بابل گذشت. و برای دوم دبستان برادرش او را با خود به گنبدکاووس برد. در آنجا بود که در نوجوانی با عضویت درکتابخانهی تازه تاسیس گنبد دریچهی تازهای از دنیا به رویش گشوده شد. سال آخر دبیرستان به تهران آمد. از دبیرستان «جم» قلهک دیپلم گرفت و برای گذران دورهی سربازی (سپاه دانش) به اهر و کلیبر اعزام شد.
به خواست برادرش چندبار کنکور پزشکی داد و رد شد اما به دنبال علاقه خودش در آزمون دانشکده هنرهای دراماتیک و مدرسه عالی رادیو و تلویزیون شرکت کرد و در هر دو پذیرفته شد. مدرسه عالی را برای تضمین کارِ پس از تحصیل انتخاب و دانشکده را رها کرد.
نخستین تجربهی فیلمسازی او دستیاری و برنامهریزی در مجموعههای «دلیران تنگستان» کار همایون شهنواز و پس از آن، «سمک عیار» کار محمدرضا اصلانی بود. در اثر تجربهی این کارها متوجه شد که پرداختن به امر واقع یا واقعیت در سینمای مستند را بیشتر از بازسازی در سینمای داستانی دوست دارد.
نخستین مستندش «چابکسوار» را در منطقهی ترکمنصحرا ساخت. تجربهی دورهی سپاه دانش و آموختن زبان ترکی که اشتراکاتی با زبان ترکمنها دارد در این فیلم بهکارش آمد. «سبزوار، زمستان ۳۵» به دلیل تعبیرِ به مخالفت با اصلاحات ارضی، از تلویزیون پخش نشد.
پس از آن به فرانسه رفت و در دانشگاه «پاریس هشت» مطالعات سینمایی خواند. اما چون برای ادامهی کار فیملسازی در پی موضوعات اجتماعی در جامعهی خودش بود؛ دو سال بعد، همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی به ایران بازگشت.
در این دوران روحیهی انقلابی مدیران جدید صدا و سیما سبب پاکسازی نیروهای سازمان شد و یا مشکلات بسیاری را برای کارمندان (فیلمسازان) پیشین فراهم آورد. در این دوره، «نان بلوچی» را ساخت تا میراث اسفبار گذشته را نشان بدهد اما این فیلم هم توقیف شد و پخش نشد.
بعد از «اجارهنشینی» که فیلمی موضوع محور است، در مستندسازی به سراغ اشخاصی رفت که با آنها نزدیکی بیشتری احساس میکرد. مواجهه با «شخصیت» و دستوپنجه نرمکردن با امر واقع را میتوان در مستندهای «ملاخدیجه و بچهها»، «مکرمه، خاطرات و رویاها» و «زینت، یک روز بخصوص» دید.