ده موضوع دعوا، در سینمای مستند ما !

سه شنبه ۵ بهمن, ۱۴۰۰

 

ده موضوع دعوا، در سینمای مستند ما !

پیروز کلانتری

در میان ما، در باب سینمای مستند (مستند جهان و مستند ایران) حکم­‌ها و جزم­‌ها و «این است و جز این نیست»های زیادی مطرح می­‌شود و مسائلی هستند که با افراط و تفریط دیده می‌شوند، موضوع دعواهای جوراجورند و حجاب مشاهده و نقد روشن این سینما واقع می­‌شوند. در این نوشته چند عنوان از این مقولات را دست­چین کرده و در بار‌ه‌ی هرکدام نظر و نگاه خودم را به ­اختصار مطرح می­‌کنم، با این امید که زمینه­‌ساز بحث­‌ها و گفت‌­و­گوهای جانانه­‌تری شوند؛ چون به­ نظر می­‌رسد هر علاقه­‌مند پیگیر سینمای مستند با چنین جزم­‌هایی برخورد دارد و می­‌تواند بر این عریضه بیفزاید.

ابتدا لازم می­‌بینم درباره‌ی دو مسئله تعریفم را بیان کنم؛ مسائلی که در همه‌ی عناوین مطرح در این نوشته بستر نگاه و نقد من است و مدام به آن­ها رجوع می­‌شود:

اول این­که سینمای مستند چون سینماست و سینما چون هنر است (چه مستند، چه داستانی و چه انیمیشن آن)، پس فیلم مستند یک فعالیت خلاقانه و معطوف به هنرمندی و تکنیک­‌ورزی و حس و نظر فیلم­ساز است و از این بابت تفاوتی میان آن با سینمای داستانی یا انیمیشن نیست. مواد خبری و آرشیوی و مقوله‌ی ثبت واقعیت و نمایش واقعیت و دیگر امور مکانیکی مربوط به این نوع ارتباط غیرخلاقانه با واقعیت را من به “سینما”ی مستند مربوط نمی­‌دانم و شاید با “اثر مستند” یا “تصویر مستند” ـ و نه فیلم مستند ـ خواندن آن‌­ها سوء تفاهم موجود و مطرح تا حدودی رفع شود.

و دوم این­که سینمای مستند را چه می‌­بینم؟ به باور من سینمای مستند مجموعه‌ی فیلم­‌هایی است که “واقعیت” را “موضوع” می­‌کنند و “در میان” می­‌گذارند و با آن “درگیر” می‌­شوند، و نه این­که واقع­‌گرا و لزوما بیان­گر یا ارائه‌‌کننده و نمایش‌دهنده‌ی واقعیت باشند. به این معنی سینمای مستند را واقع­‌گراتر از سینمای داستانی نمی‌­دانم و دخالت مستندساز را در امر فیلم­سازی و جزییات آن اصلا کم­تر از فیلمساز سینمای داستانی نمی­‌بینم.

مستندساز می­‌تواند واقعیت را نشان دهد، گزارش کند، نقد و تحلیل علمی یا شخصی کند، آن را به بازی بگیرد، متصور و متخیلش کند، با آن چالش داشته باشد، نفی­‌اش کند یا حتی به تحریف آن بپردازد. در همه‌ی این موارد، به­‌رغم برخوردها و رویکردهای متفاوت و حتی متضاد فیلم­ساز، چون امر واقع و زنده به عنوان یک عامل بیرون از فیلم­ساز، موضوع فیلم است و فیلم بر اساس در میان گذاشتن یک امر واقع و رویارویی با آن شکل می­‌گیرد، یک فیلم مستند است. در این رویارویی، بر بستر و مبنای موضوع قرار دادن واقعیت است که برخورد خلاقانه، راه و رفتار خود را جست­‌و­جو و پیدا می­‌کند.

***

۱ ـ مستند ساختن راحت است.

که می‌­گوید؟!

این درک خوش‌­خیالانه، در سطح نازلش از تصور مستندسازی هم‌چون عمل گذاشتن دوربین در برابر واقعه و ثبت آن می­‌آید و در سطح معقول­‌تر و حرفه­‌ای­‌تر آن، با این تصور همراه است که یک آدم یا واقعه‌ی جذاب به یک فیلم جذاب می­‌انجامد. امر واقع در اغلب موارد در برابر دوربین فعال نمی­‌شود، مگر این­که اسباب فعال شدن­‌ا‌ش را فراهم کنیم. این اصل، که برای فیلم­سازان با تجربه امری بدیهی است، اغلب دست و پای فیلم­سازان تازه ­کار را در همان شروع کار می‌­بندد. یک بستر اولیه و ابتدایی این است که آدمی که موضوع شماست، به شما اعتماد کند تا آن­‌وقت در برابر دوربین راحت و رها بنشیند یا یک واقعه‌ی در جریان وقوع، درست و مؤثر و جذاب، دریافت و دیده و ثبت شود. لازمه‌ی فراهم کردن آن اعتماد و این مؤثر و جذاب دیدن، فیلم­ساز ـ و نه ثبات ـ بودن است.

اخیرا در جریان تولید ده فیلم مستند که مسیر آن به شکل ورک­‌شاپ پیش رفت و تمرکز اصلی کار بر مرحله‌ی ایده­‌پردازی تا شکل­‌گیری فیلم­نامه‌ی فیلم‌­ها بود، در پایان کار برای همه یک حس مشترک وجود داشت: مستندسازی چه کار جذاب نفس­‌گیری است! در این­‌جا شما در حالی‌که با طراحی ایده و فیلمنامه (هم­چون سینمای داستانی) آماده‌ی فیلم­برداری می­‌شوید، باید بیشترین آمادگی برای تغییر احوال آدم­‌ها و موقعیت‌­های جلوی دوربین­‌تان را هم داشته باشید. این وضعیت اگر اهل بداهه­‌سازی و بداهه­‌پردازی باشید، به­ مراتب پیچیده­‌تر می­‌شود.

 

۲ ـ فیلم مستند جذاب نیست.

زمینه‌ساز این تصور از سینمای مستند را دو چیز می­‌بینم: جذاب نبودن واقعیت و آدم‌های واقعی و امر واقع برای آدمی که این نظر را دارد و جذاب و برانگیزاننده بودن امور ذهنی و ماورائی برای او، یا رو­به‌­رو بودن او با فیلم­‌هایی که نتوانسته­‌اند جذابیت‌های پنهان موضوع واقعی­‌شان را کشف کنند یا با واقعیت، جذاب و برانگیزاننده رو­­به‌­رو نشده‌­اند.

در این موضوع با امر دیگری هم درگیر می­‌شویم: جذاب برای که؟

سینمای داستانی عموما یا برای مخاطب عام جذاب است ( فیلم‌­های عامه‌­پسند) یا برای مخاطب خاص (فیلم‌­های هنری و جشنواره­‌پسند). اما سینمای مستند انواع و موضوع­‌ها و کاربردها و رویکردهای بسیار متنوع‌­تر و گسترده‌­تری از سینمای داستانی دارد و به‌ ­این حساب، با انتظارات و سلیقه­‌های جوراجورتری طرف است که در پی امور “جذاب” متفاوتی هستند. فکرش را بکنید که یک مستند جذاب علمی، عوام و خواص اهل علم را چه‌­قدر جذب می‌­کند و چه‌­قدر می‌­تواند عوام و خواص اهل موسیقی را که کشته و مرده‌ی مستندهای مربوط به مویسقی‌­اند، رم بدهد.

 

۳ ـ فیلم مستند واقع‌­گراست.

واقع­‌گرایی خام داریم (ثبت خبررسان و غیر فعال واقعیت) و واقع­‌گرایی رادیکال (چالش و درگیری فعال با واقعیت). سینمای مستند با واقع­‌گرایی رادیکال مربوط است و مستند واقع­‌گرا یا مستقیم شاخه‌ی بسیار مهمی از سینمای مستند است، اما سینمای مستند همیشه و در تمامیت خود لزوما واقع­‌گرا نیست، یعنی نقطه‌ی حرکت یا پرش آن، لزوما ثبت، ارائه یا نمایش امر واقع نیست. بسیاری از فیلم‌های داستانی واقع‌­گراتر از بسیاری از فیلم­‌های مستنداند و بسیاری از جذاب­ترین فیلم­‌های مستند درست به‌ ­سبب نمایش گریزپا بودن واقعیت و اگر ­و اما گذاشتن در قطعیت واقعیت ماندگار شده­‌اند (فیلم‌­های ارول موریس یا “اون شب که بارون اومد شیردل) و مستندهای مهمی هستند که به ­خاطر متخیل کردن امر واقع در یادها مانده­‌اند (مستندهای هانسترا و ویگو و فرانژو و ایونس و …) یا این­که امر واقع را بستر تجارب بصری و سینمایی خود قرار داده­‌اند (مستندهای تجربی). این­گونه مستندها به­ هیچ وجه واقع­‌گرا نیستند، اما مستند­اند، چون با یک موضوع واقعی طرف­‌اند و بر گفت­‌و­گو و چالش و بده و بستان با آن بنا شده‌­اند.

 

۴ ـ فیلم مستند مخاطب ندارد.

متر و معیار این نظر، از سینمای داستانی و مخاطبان آن می‌­آید. پیش­تر هم گفتم که سینمای داستانی در ارتباطش با مخاطب، یا سینمای داستانی عامه­‌پسند است یا سینمای هنری خاص­‌پسند. اما فیلم‌های مستند به­ خاطر جوراجوری بیش­ترشان از فیلم‌­های داستانی (از نظر تنوع موضوع، نوع فیلمسازی، کاربردی بودن آن در علوم، طبیعت، هنرها و آموزش در رشته‌­های مختلف اجتماعی و انسانی) در ده­‌ها و صدها فضا و موقعیت ریز و درشت و متفاوت به نمایش در می­‌آیند و از این راه به مخاطبان­ انبوهی پیوند می­‌خورند. به­‌واقع، شاید فیلم‌­های پر مخاطب مستند فروش کم­تری از فیلم­‌های پر مخاطب داستانی داشته باشند، اما معلوم نیست مجموع فیلم‌های مستند کم­ مخاطب‌­تر از مجموع فیلم‌­های داستانی باشند.

در این مقوله نکته‌ی مهم دیگری هست که سینمای مستند را در موقعیت بهتری از سینمای داستانی قرار می­‌دهد. در مجموع، مخاطب فیلم مستند کم­تر “جو گیر” می­‌شود و بسیار بیش­تر از مخاطب فیلم داستانی انتظار و نیاز و توجه خاص به فیلمی که می­‌بیند، دارد و آگاهانه­‌تر دست به انتخاب فیلم برای دیدن می­‌زند؛ به­ جای این­که توسط فضای مثلا غالب بر نمایش و تبلیغات فیلم‌های داستانی عامه‌­پسند، انتخاب و شکار شود. با این حساب، اگر هم مخاطبان فیلم­ مستند کم­تر از مخاطبان فیلم داستانی باشند، اما مخاطبان کیفی­‌تر و پر تاثیرتری هستند، یا لااقل می‌­شود گفت فردیت و خصوصیت بیش­تری دارند.

 

۵ ـ سینما، سینماست و مستند و داستانی نداریم.

این نظر بیش­تر از سوی دوست­داران فیلم‌­های داستانی یا عشاق سینه‌­چاک سینما (که بیش­ترشان برای سینمای داستانی سینه چاک می­‌دهند) مطرح می­‌شود. جالب است که این نگاه در فضای بیان تفاوت سینمای داستانی و سینمای انیمیشن چندان حساس و مدعی نیست و این تفاوت را می­‌پذیرد، اما تفاوت سینمای مستند و داستانی را برنمی­‌تابد؛ انگار بوی رقابت و چشم و هم­‌چشمی از آن به مشامش می‌­رسد، که مقبولش نیست.

واقعیت این است که سینمای داستانی و مستند و انیمیشن و تجربی، بیش از هر خصوصیت و تعریف مضمونی و محتوایی، شیوه­‌های متفاوت فیلم­سازی­‌اند و به ­این معنی با شیوه­‌های متفاوت ساختاری و تکنیکی تک­ تک آن­‌ها در دل زبان مشترک سینمایی­‌شان رو‌به‌روییم. با این تعریف سینمای داستانی با روایت و قصه­‌گویی نزدیک­‌تر است، سینمای مستند با مشاهده و بازنمایی و شعر، سینمای انیمیشن با تخیل و فانتزی و سینمای تجربی با ذهنیت و عنصر ترکیب. همین تفاوت­‌های ساده، اما مهم، بیان­گر تفاوت­‌های این انواع سینمایی هستند، بی آنکه به معنای بی­‌ارتباطی آن­‌ها باشند.

جدا از این­که فیلم­ساز به­ وقت فیلم ساختن متر به دست نمی­‌گیرد که خلوص نوع فیلم­سازی­‌اش را اندازه نگه دارد و تک ­تک این انواع سینمایی در عمل، در کنار حفظ خصوصیات اصلی­‌شان، از قابلیت­‌ها و شیوه‌­های یکدیگر بهره می‌­گیرند، این هم هست که بسیاری از فیلم­سازان ترکیبی می­‌اندیشند و ترکیبی فیلم می‌­سازند و لطف و ماندگاری کارشان هم در همین خصوصیت­‌شان است. اما این همه مانع تفاوت­‌گذاری میان این انواع سینمایی (نه از باب ارزش­‌گذاری، بلکه در چهارچوب نقد و نظر و درجهت بیان وجه غالب و ویژه‌­شان) نمی­‌شود.

در فضای سینمای خودمان از عباس کیارستمی بسیار شنیده­‌ایم که سینما سینماست و او معنی این تفاوت­‌گذاری­ میان سینمای مستند و داستانی را نمی‌­فهمد. در نشستی در دل برنامه‌های جشنواره‌ی فیلم فجر از او شنیدم که مستندترین فیلم­‌ها، تصاویری است که دوربین­‌های مداربسته‌ی بانک­‌ها ثبت می­‌کنند! به­‌واقع، او اصالت و نهایت ضرب و توان سینمای مستند را در واقع‌نمایی هرچه خام‌­تر و بی‌طرفانه‌­تر آن می‌­بیند. از این مثال می­‌رسیم به این­که بخشی از برآشفتن­‌ها از این بیان تفاوت­‌ها می‌تواند از ندانستن­‌ها ناشی شود، آن هم از سوی فیلم­ساز پرقدری که چند مستند ماندگار سینمای ما ساخته‌ی اوست.

 

۶ ـ سینمای مستند، سینمای اندیشه و حقیقت­‌جویی است.

یعنی چه؟

این نگاه و نظر بیش­تر، و نه فقط، از سوی آنانی مطرح می‌­شود که از سینمای مستند، کلیت و معنا برای­شان مهم است و نه فیلم­ ساختن و فیلم دیدن و بهره و لذت بردن از آن. به فخر و جلال سینمای مستند نظر دارند و نه تک حس‌­ها و تک آدم‌­ها و تک سرنوشت­‌ها در تک فیلم‌­ها. هر حس و آدم و سرنوشتی را به یک امر کلی رجوع می‌دهند تا از چرک و کثافت مثلی‌­اش پاک شود و در نزهتگاه مثلی آنان منزلت و مکان پیدا کند. می­‌بخشید که با طعنه و نیش­دار حرف می­‌زنم، اما آن­قدر از گفتار و عمل مدعی حیا و صداقت و شرف نگاه و حقیقت­‌جویی­‌ها و حقیقت­‌گویی­‌های مسلط و مهاجم و پیام­‌گزار شنیده‌­ام و کشیده­‌ام که حتی در اندیشه به یک حقیقت ساده و ممکن یا حقیقت‌­یابی در اندیشه­‌های ناهمگن هم محتاط قدم برمی­‌دارم.

این نگاه و نظر از اذهان ایده­‌پرداز و صاحب حق می‌­آید و گاه پیش می­‌آید که سینمای مستند را هم جدی می­‌گیرد، و بسیار هم، اما “برای …” ! و از این جایگاه، سینمای مستند تا در اختیار و مفید “برای …” ! است، مقبول و حقیقت­‌جو است و به­ محض آن­که از اختیار خارج شد، از حقیقت هم فاصله گرفته است. اندیشه در این رویکرد، آن نگاه کلی­‌نگر و والابینی است که اغلب جای زندگی ملموس و انسان و موقعیت خاص و زنده را می­‌گیرد و کلام و ذهن را بر تصویر و امر واقع مسلط می­‌خواهد. در اینجا قطعیت و، کوتاه که بیاییم، تفسیر و تعبیر جای نقد و گفت­‌و­گو و تردید را (که عناصر و جوهرهای سینمای مستند­اند) تنگ می­‌کند و به­ نام سینمای مستند که متعلق به جهان ناسوت و آشکارکننده است، در پی کامرانی در ساحت لاهوت و معناست، که پنهان و پر رمز و راز است.

سینمای مستند، چون هر هنر دیگری، عرصه‌ی تفاوت­‌هاست و این تعاریف یک­‌سویه و مسلط جز به ­کار محدود و جهت‌­دار کردن این سینما نمی­‌آید.

 

۷ ـ سینما با فیلم مستند شروع شده است.

زیاد می­‌شنویم که سینما در جهان با فیلم‌­های مستند لومی‌­یر  و در ایران با فیلم­‌های مستند ابراهیم خان عکاس­‌باشی شروع شده است. این فیلم­‌ها از بابت موضوع قرار دادن امور زنده و واقعی به سینمای مستند مربوط اند، اما فیلم مستند نیستند، چون­ لومی‌­یر و ابراهیم­‌خان در حال به­ انجام رساندن اموری تکنیکال و غیر هنری بوده‌­اند. لومی‌یر می­‌خواست عکس ثبت­‌کننده‌ی لحظه‌ی ساکن را به فیلم ضبط­ کننده‌ی لحظه‌ی درحرکت گذر دهد و موفق هم شد؛

و  مظفرالدین­‌شاه و عکاس­‌باشی وارد کننده‌ی این صنعت به ایران بودند. (از این بابت ملی‌­یس که جهان مصنوع خود را در برابر دوربین قرار می‌­دهد و مظفرالدین‌­شاه که برمی­‌گردد و به دوربین ابراهیم‌­خان نگاه می­‌کند یا بعدها فیلم­برداری را به کار تصویر کردن نمایش‌­های درباری و شکار ملوکانه می­‌گیرد، قطعا هنرمندتر از لومی­‌یر و عکاس‌­باشی­‌اند!). اما در جهان، و در ایران هم، سال­‌ها طول کشید تا فیلم­ساز، اندیشیده و آگاهانه، شیوه‌ی متفاوت و منحصر فیلم­سازی مستند را اختیار کند و بده و بستان ذهن و عین (و نه فقط ثبت امور عینی) را سازوکار هنر و حرفه‌ی خود قرار دهد.

این افتخار نیست که ما تصاویر هر چند منحصربه­‌فرد، اما غیر خلاق تاریخی را فیلم مستند به­ حساب بیاوریم و متوهم و خوش­‌باورانه به متقدم بودن سینمای مستند بر سینمای داستانی­‌مان ببالیم. این تصاویر، هم­چون تصاویر اولیه در سینمای هر کشوری، کارهای ساده‌ی ممکن و تمرین­‌های با دوربین و تکنیک­‌اند و گرچه ارزش تاریخی و  صنعت سینمایی و حتی انسان­‌شناسانه دارند، اما دریافت تفاوت و فاصله‌­شان با فیلم و سینمای مستند، نشان­گر جسارت و واقع‌‌­بینی ما در راه­ سپردن به سرچشمه‌های واقعی و خلاق این سینما در جای دیگر است.

 

۸ ـ مستند دهه‌ی چهل، مستند امروز

در سینمای مستند ایران به سه دوره‌ی مهم و نسبتا طولانی حضور و تأثیر برمی­‌خوریم: دهه‌ی چهل، مستند جنگ و مستند دهه‌ی اخیر. مستندهای ایران­‌زمین فریدون رهنما، مستند انقلاب و مستندهای اجتماعی سال­‌های اول انقلاب هم مهم بودند، اما کامل نشدند و به بار ننشستند. از آن سه دوره‌ی مهم، مستند جنگ وضعیت خاصی داشت: به یک واقعه تکیه داشت و همه‌ی فیلم­سازان سینمای مستند درگیرش نشدند. اما دو دوره‌ی دهه‌ی چهل و دهه‌ی اخیر از باب سرریز کردن شور و انرژی یک نسل فیلم­ساز در سینمای مستند و رسیدن به فضایی قائم به خود و معتمد به نفس، بسیار شبیه هم­‌اند.

در سال­‌های اخیر که فیلم­سازان این هر دو دوره در کنار هم حضور دارند و فیلم می‌سازند، نقد و نظرهای مختلف در لعن و تقدیس یکی از این دوره‌­ها شنیده و نوشته شده است: منشاء مستند امروز را در مستند دهه‌ی چهل تعریف کرده‌­اند، مستند امروز را سرزنده و پرتنوع ارزیابی کرده‌­اند و مستند دهه‌ی چهل را فاخر و درگیر با میراث گذشته و بی­‌ارتباط با جامعه و زندگی جاری دیده‌­اند، یا این­که مستند امروز را سردرگم و غیرمحققانه به ­حساب آورده‌­اند و مستند دهه‌ی چهل را جهان اندیشه و تألیف تعریف کرده‌­اند،…

این قیاس‌­ها اگر از بابت سهم­‌خواهی و قدرطلبی نباشد (که در تقدیس مستند دهه‌ی چهل از این توقعات نشان کم نیست)، می‌­تواند به گفت‌­و­گو و بده و بستان­‌های جذاب و کارآمدی میان خصوصیات و قابلیت­‌های این دو دوره بینجامد. اغلب فیلم­سازان دهه‌ی چهل سینما را آکادمیک و در خارج از ایران خوانده بودند و شور تجربه­‌گری داشتند و اگر دست خودشان بود، دوست داشتند فیلم داستانی یا تجربی بسازند. در مستندهاشان هم تجربی کار کردند. ذهنیت تاریخی و فلسفی و گاه اجتماعی در اغلب فیلم­‌ها و فیلم­سازهای آن دوره مهم بود و عمل می‌­کرد. نسل امروز اما جور دیگری جذب سینمای مستند می­‌شود. اهل زندگی روزمره است و فیلم هم می­‌سازد. جزیی پیوسته از حیات اجتماعی است و ملموس و عینی می­‌بیند و می­‌سازد. درگیر گذشته یا آینده‌ی دور نیست و از ارتباطش با دنیا و سینمای جهان بهره‌ی روزافزون می­‌گیرد…

حرف و حدیث در این‌باره زیاد است. آن­چه روشن است و از قرار توسط نسل دهه‌ی چهل و شیفتگان مستند آن دوره هم دیده و کم­‌و­بیش پذیرفته می­‌شود، تعلق این دوره به نسل جوان و تازه­‌نفس همین دوره است. پس به­ جای رجوع دادن دائم او به گذشته و میراث­‌داری آن گذشته، قابلیت‌­ها و ظرفیت­‌هایش را بشناسیم و کمی هم کمکش کنیم تا کم و کاستی­‌هایش را بشناسد و  رها و در عین حال اندیشیده قدم بردارد.

 

۹ ـ تحقیق مقدم  است؛

 نه، اول طراحی.

سوای آن­ها که با کت و شلوار می­‌پرند توی آب (و راستش گاهی وقت­‌ها ماهی هم می‌گیرند!)، عده‌­ای هم هستند که به تحقیق و طراحی برای فیلم مستند باور دارند، منتهی در اگر و اما هستند و بین­شان دعوا هست که با تحقیق باید شروع کرد یا با طراحی؟

دو سه سالی می‌­شود که با دوستان منتقد و فیلم­ساز در تهران و شهرهای دور و نزدیک حول مسائل نظری و عملی سینمای مستند “ورک­‌شاپ” برگزار می­‌کنیم. بیش از گذشته برایم روشن شده که اول ایده مهم است، چون داشتن ایده به این معنی است که تنها به موضوع بسنده نکرده‌­اید و موضوع به حس و نظر شما (یعنی همان ایده) گره خورده است. تا این­جا انگیزه و دریافت اولیه‌ی شما از موضوع روشن شده است. آن بحث مرغ و تخم مرغ از این­جا شروع می‌­شود.

اغلب مواقع، وقتی که ایده دارید یعنی تا حدودی موضوع را می‌­شناسید، یعنی بخشی از روند تحقیق از پیش در شما طی شده است. اگر از من می‌­پرسید، از مرحله‌ی ایده به بعد، حتما باید طرح اولیه­‌ای داشته باشید تا بدانید موضوع­‌ها‌ی مشخص‌­تر و دایره‌ی تحقیق‌تان چیست. گاهی آسیب گم شدن در گرداب و آشفته­‌بازار تحقیق سنگین­‌تر از فیلم­سازی بدون تحقیق است؛ دراین باره تا بخواهید شاهد مثال برایتان دارم. در نبود یک طرح اولیه، رابطه‌ی روال تحقیق با شما همان رشته­‌ای است که دوست بر گردن­تان انداخته و “می­‌کشد هر جا که خاطرخواه اوست”.

رابطه‌ی تحقیق و طراحی یک­بار برای همیشه نیست. تحقیق، مدام ملاط بیش­تری به طراحی شما می­‌رساند و روشن­‌تر شدن طرح و فیلم­نامه­‌تان، مسیر و محدوده‌ی تحقیق‌تان را مشخص‌­تر می­‌کند.

در سینمای مستند ما بحث و بررسی جایگاه تحقیق اغلب با افراط و تفریط روبه­‌رو است و تحقیق، اغلب به­ عنوان فعالیتی مستقل و جدا و یک­بار برای همیشه پیش چشم می‌­آید و رابطه‌­اش با ایده در شروع کار، و با طراحی گام­ به‌­گام در ادامه‌ی مسیر دیده نمی­‌شود. این هم گفتنی است که فیلم‌­های مستند ما بیش از فقدان یا ضعف تحقیق، از همان با کت و شلوار توی آب پریدن و ایده و طرح اولیه برای شروع کار نداشتن آسیب می‌­بینند.

پس طراحی مقدم است؟ محققا بله!

 

۱۰ – سینمای مستند خیلی هم مهم نیست.

سال ۱۳۷۶ در کنار ابراهیم مختاری و محمد تهامی‌­نژاد اساسنامه‌ی انجمن مستندسازان را نوشته بودیم و با عده‌ی بیش­تری می­‌خواستیم انجمن را در دل خانه‌ی سینما  راه بیندازیم. مدیر عامل و هیات مدیره‌ی آن وقت روی خوش نشان نمی‌­دادند و کار داشت به ممانعت می­‌کشید. حرف ما این بود که اینجا خانه‌ی سینماست یا خانه‌ی سینمای اکران؟ اگر اولی است که راه­مان بدهید و اگر دومی است، رسما اعلام کنید تا ما بساط­­­مان را جای دیگری پهن کنیم. اختلاف به غائله نینجامید و ما مستندسازان انجمن­‌دار شدیم. در آن روزها نوع برخورد با ما حاوی این پیام بود: حالا سینمای مستند مگر چی هست که انجمن هم برایش راه انداخته­‌اید؟

در همین ماه گذشته و در حالی که نیاز به شکل­‌گیری انجمن­‌های تصویر­بردارها و تدوینگرها و صدابردارهای سینمای مستند هم احساس می­‌شود، این زمزمه ساز می‌شود که بهتر است (برای که بهتر است؟) دو انجمن مستندسازان و تهیه­‌کنندگان سینمای مستند خانه‌ی سینما در هم ادغام شوند! و دو روز پیش در یک فیلم کوتاه منتقل­‌کننده‌ی نظرات چند دست­‌اندرکار سینمای مستند که در مراسم جشن سینما پخش شد، دوست شفیق من روبرت صافاریان گفت که سینمای مستند خیلی هم مهم نیست.

از این آخری می­‌گویم و می‌­دانم که گفته‌ی روبرت واکنشی در برابر آن پز و نگاهی است که سینمای مستند را آغازگر سینمای ایران و جهان فرض می­‌کنند و برایش فضائل و موقعیت‌­های والا می‌­تراشند و ورای توان و ظرفیت­‌اش بارش می‌­کنند یا قاقا به لی­‌لی‌­اش می­‌گذارند، وگرنه او باید به من و دیگران پاسخ دهد که پس چرا سایت سینمای مستند راه انداخته و در سن و سال پختگی و عاقلانگی به امر خفیف و نامهم مستندسازی رو آورده است.

راستش را بخواهید، نمی‌­دانم حد و حدود مهم بودن و نبودن (و به­‌خصوص “خیلی” مهم بودن و نبودن) سینمای مستند با چه متر ومعیاری تعیین می‌­شود. اگر ملاک، ساز و کار تولید و عرضه و مخاطب سینمای داستانی است که در همین نوشته پیش­تر در باره‌اش گفتیم و خواندید. اگر بحث نیاز جامعه است که مسئله می‌­تواند کش پیدا کند و به هنرهای کم­‌مخاطب دیگر ـ مثل نقاشی و مجسمه­‌سازی و … ـ هم گیر داده شود. و تازه اهالی و دست­‌اندرکاران سینمای مستند، که معتقد­اند سهم بیش­تری از بودجه‌ی سینما و اکران تلویزیون حق­‌شان است و این سینما را دوست دارند و برایش به امر قانونی و مشروع “دوندگی” مشغولند، مگر جای کسی را تنگ کرده‌­اند (گرچه قرار است به­ تدریج تنگ کنند!) و به چه غنیمتی چنگ زده‌­اند که مدعیان نوبه­‌نو پیدا می‌کنند؟

سینمای مستند مهم است، به ­اندازه‌ی خودش و برای دست­‌اندرکاران پیگیر و علاقه‌مندان دوست‌دارانش. امیدواریم این دایره با حفظ و رشد خصوصیات و قابلیت‌­های سینمای مستند، گسترش یابد و دست‌­اندرکاران پیگیرتر و علاقه­‌مندان دوست­دارتری پیدا کند، همین‌جور که در سال­‌های اخیر پیدا کرده است.

تا اطلاع ثانوی من یکی از این توقع حداقل کوتاه نمی‌­آیم !

ده موضوع دعوا، در سینمای مستند ما !
دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *