از موضوع تا طراحی فیلمنامه در فیلم مستند

سه شنبه ۱۲ بهمن, ۱۴۰۰

 

از موضوع تا طراحی فیلمنامه در فیلم مستند

پیروز کلانتری

این یک متن آموزشی است که چند سال پیش در یک کارگاه شکل‌­گیری چند فیلمنامه‌ی مستند برای دوستان مستندساز شیرازی آماده و ارائه شد. پنج فیلم­ساز در چهارماه پنج فیلمنامه را برای حوزه‌ی هنری شیراز آماده کردند تا با همکاری خود حوزه پیگیر جذب مشارکت شوند برای تولید آن­‌ها. دو سه کتاب مطلوب در باره‌ فیلمنامه‌ی مستند در بازار کتاب هست: “از ایده تا فیلمنامه” نوشتۀ آلن روزنتال و ترجمه‌ی حمید احمدی لاری ، “نگارش فیلمنامه‌ی مستند” نوشته‌ی دوایت وی. سویین و جوی­‌آر. سویین با ترجمه‌ی عباس اکبری و امیر پویا و بخش دوم کتاب “کارگردانی مستند” نوشته‌ی مایکل رابیگر و ترجمه‌ی حمید احمدی لاری. هر سه کتاب را نشر ساقی منتشر کرده است.

متن من قرار نیست فشرده‌ی این کتاب­‌ها باشد. در شروع نوشته­‌ام گفته­‌ام که فایده و کارکرد این متن را چه می‌­بینم.

 

این متن قرار است چه فایده­‌ای داشته باشد؟

قرار نیست متنی تئوریک و عالمانه بخوانید. کتاب­‌های مربوط به طراحی و فیلم­نامه در سینمای مستند هرچند معدود است، اما مفید و کارگشاست. من هم قصد و توان اضافه کردن یک متن تئوریک تازه به آن‌ها را ندارم. آن­چه می‌توانم بنویسم و در کنار آن کتاب­‌ها و کارگاه­‌ها برایتان فایده داشته باشد، نکاتی از دل تجارب کارگاه­‌ها و مسائل مشخصی است که در همین کارگاه­‌ها یا در مسیر ساختن فیلم­‌های خودم درگیرشان بوده‌­ام و بیان این نکات و انتقال این تجارب­ می­‌تواند برای شما فضا و مسیر تازه یا مؤثری ایجاد کند.

با خواندن این متن شما هم می‌توانید قلم به دست بگیرید و تجارب طراحی و فیلمنامه‌­نویسی برای فیلم‌­های خودتان را بنویسید. در این­جا مسئله، انتقال دانش و تئوری فیلمنامه‌نویسی سینمای مستند نیست، تدوین مشکلات و مسائلی که در تجارب خودمان به آن­‌ها برخورده­‌ایم و جواب­‌هایی که یافته­‌ایم و مشکلاتی که لاینحل باقی مانده‌­اند، همه می‌­تواند ذهن و زبان ما را به روی آن­چه که در طراحی و نوشتن فیلم­نامه در فیلم­‌های مستندمان درگیرش هستیم، بگشاید. این نوشته اگر توجهاتی را در شما برانگیزد یا شما را هم به نوشتن تجارب خود ترغیب کند، کار خودش را کرده است.

 

چرا در سینمای مستند هم توجه به فیلم­نامه مهم است؟

خیلی­‌ها هنوز وقتی به مقوله‌ی فیلم­نامه در سینمای مستند و طراحی و نویسندگی فیلم در آن برمی‌خورند، رو ترش می‌­کنند وسؤال می‌­کنند مگر در سینمای‌ مستند هم فیلم­نامه داریم؟ این سؤال و تردید از نگاهی بیرون می‌­آید که سینمای مستند را تنها ثبت کننده‌ی امور واقع یا تنها سینمای مستقیم و گزارش‌گر رویدادها دربرابر دوربین می‌­انگارد و از این­جا می‌رسد یه این باور که اگر هم برای فیلم مستند فیلم­نامه­‌ای متصور باشیم، واقعیت آن را می‌­نویسد و به فیلم­ساز دیکته می‌­کند.

خواهیم دید که حتی برای فیلم مستند مستقیم هم به طراحی و فیلم­نامه‌ی خاص این نوع فیلم‌­ها نیاز هست. البته این هم هست که مسیر چند ماهه‌ی حرکت ما برای رسیدن به طرح و فیلم­نامه‌ی یک فیلم مستند ممکن است در نهایت به متنی کوتاه و چند صفحه‌­ای محدود بماند و این حاصل برای آن تکاپوی چندماهه ناچیز به نظر بیاید یا ربطی به حجم فیلم­نامه­‌های فیلم­‌های داستانی پیدا نکند.

همین‌جا می‌خواهم بگویم که مسئله، حجم فیلم­نامه نیست؛ اصل، روشن کردن ایده، نگاه کارگردان به موضوع، طراحی فیلم و مشخص کردن شیوه و سبک آن و مسیر فیلم از ابتدا تا انتها است. برای روشن کردن همین سه چهار عامل حیاتی یک فیلم مستند است که ما در امور واقع ـ و درعین‌­حال ذهن و تصور خود ـ غوطه می‌خوریم، تحقیق می‌کنیم، چند بار و باز هم به سراغ موضوع­‌مان می‌رویم، از منابع و دیدار با آدم­‌های جوراجور سر در می‌آوریم، فیلم می‌­بینیم و مشاوره می‌­گیریم. برای این همه کار، چند ماه وقت زیادی است؟!

در سینمای مستند هم به فیلم­نامه نیاز داریم، چون فیلم مستند را واقعیت شکل نمی‌دهد، بلکه کشاکش و درگیری ما با واقعیت، سازنده‌ی فیلم مستند ما است و این “ما” و “من” باید برای شروع فیلم­برداری‌اش، تکلیف خود را با خیلی چیزها روشن کرده باشد. طراحی و فیلم­نامه در سینمای مستند، حاصل روشنی تکلیف فیلم­ساز، به صورت نوشته یا نقش بسته در ذهن و خاطر او، پیش از شروع فیلم­برداری است.

 

 چند نوع فیلم­نامه، برای چه فیلم‌­هایی؟

سینمای مستند بسیار پرتنوع است؛ از مستندهای ساده و مستقیم گزارش‌گر تا مستندهای تجربی و ذهنی، همه در چارچوب سینمای مستند می‌گنجند. به این تنوع شیوه‌­های فیلم­سازی اضافه کنید تنوع موضوع‌­ها و تنوع کاربردها را. روشن است متنی که برای یک فیلم مستند بازسازی، یا مستندی از آیینی که چند بار دیده­‌ایم و برایش تحقیق کرده‌­ایم، می‌­نویسیم با جزییاتی بسیار دقیق­‌تر و درحجمی بسیار بیش­تر از متنی برای یک مستند گزارشی یا مشاهده­‌گر خواهد بود.

باز هم می‌گویم که مسئله، حجم فیلم­نامه نیست. برای هر دو مورد ذکر شده، ما نیاز به طراحی و فیلم­نامه­‌ای داریم که پیش از شروع فیلمبرداری تکلیف و رویکرد ما را در باره‌ی مستندی که می‌خواهیم بسازیم، روشن کند. حتی برای رودررویی‌­مان با واقعیتی ناآشنا در فیلمی گزارش‌گر هم، که امکان نزدیک شدن و تحقیق کردن درباره­‌اش را نداریم، باید بدانیم که چرا این موضوع را انتخاب کرده‌­ایم، نگاه­‌مان به موضوع چیست، برای که فیلم را می‌­سازیم، نقطه‌ی توجه­‌مان به کجای موضوع است، دانش‌­مان به موضوع‌­ها و موقعیت­‌های مشابه چه‌­قدر است و چه شیوه‌­ای برای رابطه‌ی خودمان و دوربین با موضوع و موقعیت مناسب است؟

هیچ واقعیتی در برابر دوربین فعال نمی‌­شود مگر آن­که من فیلم­ساز سازوکار لازم برای فعال کردن آن در مسیر نگاه و ایده‌­ام را بدانم و برایش، پیش از شروع فیلم­برداری، طرح و فکر و برنامه داشته باشم.

حاصل جواب به این سوال­‌ها و طراحی این سازوکارها در این فیلم گزارش‌گر می‌شود فیلم­نامه برای این فیلم. اگر خواهان ساختن یک فیلم گزارش‌گر قوی و خلاقانه هستیم، توجه و دقتی که برای طراحی این موضوع دور از دسترس و این فیلم گزارش‌گر به­‌کار می‌گیریم، کم­تر از طراحی و نوشتن فیلم­نامه برای مستندی تجربی و مؤلف و گره خورده با ذهن و شخصیت ما نخواهد بود.

 

هر فیلم مستند یک سفارش است.

بله، هر مستندی یک سفارش است؛ سفارشی از سوی سرمایه­‌گذار، تماشاگر مشخص یا خودمان. ما برای یکی از این سه نوع سفارش فیلم می‌­سازیم و مشخص کردن همین تشخیص و تفکیک اولیه، تکلیف کلی و اساسی فیلم ما را روشن می‌­کند. از این واقعیت می‌­رسم به این که هر مستندی باید بر مبنای هر یک از این سفارش­‌ها تعریف خود را پیدا کند.

همین تعریف ناگزیر اولیه، سرآغاز شکل­‌گیری فیلم­نامه در یک فیلم مستند است. یکی از مشکلات جدی فیلم­‌های مستند ما ملغمه­‌ای بودن آن‌­ها و درهم‌­باشی رویکردها و شیوه­‌های متفاوت کار در فیلمی واحد است. بله، سینمای مستند ترکیبی هم داریم و در دهه­‌ها و سال‌­های اخیر هم بازار این فیلم­‌ها گرم شده است، اما این ترکیب، اندیشیده و طراحی شده است و ربطی به ملغمه‌ی حاصل از بلاتکلیفی فیلم­ساز در برابر تعریف سفارش کارش ندارد.

برگزاری کارگاه و آموزش سینما و انتقال تجارب، برای ساختن فیلم مستند در فضایی حرفه‌­ای است و به فضای عمومی و نه ویژه‌ی سینمای مستند نظر دارد. سینماگر مؤلفی که با سبک و ساختار ویژه‌ی خود فیلم می‌­سازد و دنیایی خاص خود دارد و در سینمای مستند هم امثال‌شان را داریم (ایونس، فرانژو، هانسترا، ورتوف، ارول موریس، سوکوروف، مک ال­وی، کریس مارکر و ….) در ساحت دیگری فیلم می‌سازد و قرار نیست که در این کارگاه­‌ها و آموزش‌­های ما چنین فیلم­سازهایی تربیت شوند. تربیت این فیلم­سازان و نوابغ در فضاهای متفاوت و پیچیده‌ی دیگری شکل می‌گیرد و به‌­بار می‌نشیند. پس بیهوده به کشف و شهود بی‌ارتباط با فضای متعارف فیلم­سازی‌مان دل خوش نکنیم یا اگر در این ساحت سیر می‌کنیم، وقت خود و دیگران ­ را در این کارگاه­‌ها تلف نکنیم.

 

برای تولید فیلم‌­مان زمان نهایی در نظر بگیریم.

این مقوله چه ربطی به فیلم­نامه‌ی فیلم مستند دارد؟ گفته شد که ما در چهارچوب سینمای مستند حرفه­‌ای و تولید حرفه‌­ای مسائل­‌مان را مطرح می‌کنیم. کش پیدا کردن کارهای تولید یک فیلم مستند، علاوه بر ضرر و زیان مالی و زمانی، ما را از تأثیر مثبت و کیفی مداومت در کار طراحی، فیلمنامه‌­نویسی و اجرای کار دور نگه می‌­دارد و حلقه­‌های مرتبط و مؤثر فعالیت‌­های مختلف در مسیر کارمان را از هم می‌گسلد. مداومت و پیگیری روزانه‌ی کار و خشت روی خشت گذاشتن و کار تدریجی و مستمر  یکی از عوامل اصلی شکل­‌گیری درست ایده‌­گذاری، طراحی و نوشتن فیلم­نامه برای یک فیلم مستند است. ایجاد وقفه در این مسیر، تمرکز و تداوم سازوکار ذهنی ما را مختل می‌­کند و به حاصل کار لطمه می‌زند. اغلب مستندسازان پیگیر و پرکار با لطمات ناشی از به ­‌درازا کشیده شدن کارهای فیلم­‌شان، بر فیلم و هم بر خودشان، مواجه بوده­‌اند.

 

کار فیلم مستند از تحقیق شروع می‌شود؟ 

زیاد می‌بینم که دوستان فیلم­ساز یا اصلا” اهل تحقیق نیستند و جذابیت موضوع را سرقفلی کار خوب به­‌حساب می‌آورند و با سر به زمین گرم خنثی ماندن و فعال نشدن موضوع در برابر دوربین می‌خورند، یا تحقیق مفصل را ضامن ساختن مستند خوب فرض می‌کنند و بلافاصله بعد از روشن شدن موضوع شیرجه می‌روند در پروسه‌ی تحقیق طولانی.

در برابر این فیلم­سازان سؤال اصلی من این است: تحقیق برای چه نگاهی و چه رویکردی به موضوع؟ جدا از بحث نوع سفارش که پیش­تر آن را مطرح کردم، باید نگران باشیم که اگر برای تحقیق­‌مان، حتی تحقیق اولیه، محور اولیه و نقطه‌ی توجه و فضای خاص‌­تری از موضوع را مشخص و تعریف نکنیم (هیچ زیانی بالاتر از زیان همه چیز گفتن در باره‌ی موضوع نیست)، در گرداب اطلاعات گسترده و پراکنده غرق می‌­شویم و روزی به خودمان می‌آییم و می‌بینیم که از همان حس و توجه نیم­‌بند روز اول تصمیم­‌مان برای ساختن فیلم هم دور شده‌­ایم و خستگی و سردرگمی حاصل از دوره‌ی طولانی و بی هدف تحقیق، توانی برای ادامه‌ی کار باقی نگذاشته است.

فیلم مستند یا با نیازی مشخص و تعریف شده از سوی سفارش‌­دهنده و برای مخاطبی مشخص شروع می‌­شود، یا در پی وجود حساسیتی خاص (نگاه) در فیلم­ساز یا با ایده‌­ای مضمونی /ساختاری یا موضوعی جذاب و درگیرکننده راه می‌افتد.

آن نیاز یا این رویکردهای فیلم­سازانه باید در همین ابتدای کار و قبل از شروع هر فعالیت اجرایی، روشن و تعریف شوند. مهم است بدانیم تکیه‌ی اولیه‌ی فیلم به چیست. همین دانش اولیه تکلیف ادامه‌ی کار، از جمله رویکرد و محدوده‌ی تحقیق را، برای‌مان مشخص می‌کند. تحقیق می‌تواند برای دقیق کردن الف: موضوع یا ب: ایده یا ج: طراحی یا د: اجرای کار صورت گیرد. به‌­واقع، ما در مسیر فیلم­سازی‌مان با یک فضا و زمان مستقل و طولانی و یک­‌بار برای همیشه‌ی تحقیق مواجه نیستیم، بلکه به پروسه­‌های کوچک و بزرگ تحقیق نیاز داریم که هرکدام موضوع و رویکردی خاص خود دارند و به نیازی خاص از فعالیت­‌های فیلم­سازانه‌ی ما جواب می‌دهند.

در فیلم مستند تحقیق گره می‌خورد به طراحی فیلم و این دو فعالیت در بده‌­بستان دائم با یکدیگرند. من خود هیچ­وقتی را به­‌یاد نمی‌آورم که بدون رابطه و گره­‌خورده با کار ذهنی بر طراحی فیلم­نامه‌ی کارم، کار تحقیق را، به­‌عنوان فعالیتی مستقل، جداگانه و درخود پیش برده باشم. بر مبنای نیازی در دل کار، می‌خوانیم و دیدار کارشناسانه می‌گذاریم و مکان­‌ها و موقعیت­‌های موضوع را میٰ‌بینیم و همین فعالیت‌های تحقیقی، طرحی را که در همین مسیر دقیق‌­تر شده، با نیازهای تحقیقی تازه­ای روبه­‌رو می‌کند. اطلاعات و دانش زیاد لزوما” به مستند بهتر منجر نمی‌شود؛ این اطلاعات و دانش باید به خورد فیلم بروند و جایگاه، فضا و زندگی فیلمیک‌­شان را پیدا کنند.

 

موضوع به­‌علاوه‌ی فیلم­ساز، نقطه آغاز هر فیلم مستند است.

پس کار یک فیلم مستند از کجا شروع می‌­شود؟ انتخاب موضوع برای شروع کار یک فیلم مستند کافی‌ نیست. از یک موضوع حداقل ده­‌ها فیلم می‌شود ساخت. سوال اول این است: فیلم من از این موضوع چه فیلمی است؟ این “من” یا یک مستندساز حرفه‌­ای است که هر نوع مستندی می‌­سازد و خصوصیت “من” او بیش­تر خصوصیتی است ناشی از انتخاب­‌های خاص موضوعی و کاربردی و به توان فیلم­سازانه و حرفه‌­ای و تکنیک و کاربلدی او تکیه دارد، یا فیلم­سازی است مؤلف با نگاه و سبکی ویژه که تمامی فیلم‌هایش به این نگاه و سبک خاص تکیه دارد.

در هر دو حالت ما با یک فیلم مستند سروکار داریم که وجوه و ترکیب­‌هایی متفاوت از صنعت و هنر را دربر دارد و در هر دو حالت عملی است خلاقانه و باید به حضور و خلاقیت حرفه­‌ای یا هنری فیلم­ساز گره بخورد. فرض کنید می‌­خواهیم فیلمی در باره‌ی اعتیاد بسازیم. موضوع از این گل­‌و­گشادتر؟ چه­‌چیز اعتیاد را می‌­خواهیم بسازیم (موضوع خاص‌­ترمان چیست)؟ برای که؟ با چه تأثیری؟ چه نوع فیلمی ؟ (تحلیلی، آموزشی، مشاهده‌­گر، یا …؟)، یک سفارش است یا دغدغه‌ی شخصی؟  سوالاتی از این دست، تماما” ما را به رابطه‌ی سازنده‌ی اثر با موضوع فیلم (موضوع به‌­علاوه‌ی من فیلم­ساز) رجوع می‌دهند و ما را از تکیه‌ی صرف به موضوع جدا می‌کنند و از آن فراتر می‌برند. ممکن است در مسیر ایده‌­گذاری، تحقیق و طراحی فیلم، تغییرات مهمی اتفاق بیفتد و مسیر کار کاملا” متحول شود. مهم نیست؛ این تغییرات، طبیعت یک کار خلاقانه است، اگر به نقاط اولیه‌ی روشنی تکیه داشته باشند و از حالی به حالی دیگر گذر کنند و نه این­که آن نقطه‌ی شروع را نداشته باشیم و گم­گشته‌ی آغازی بلاتکلیف و بی‌سرانجام، در مسیر پرگار تغییر احوال دائم مستأصل شویم.

 

پس از موضوع به چه می‌­رسیم؟

معمولا” یک فیلم مستند با هدفی (اگر فیلم سفارش‌­دهنده‌ی بیرونی داشته باشد که معمولا” به مخاطبی مشخص گره می‌­خورد) یا حساسیتی (اگر شروع کار از خود فیلم­ساز باشد) تعریف می‌­شود و راه می‌­افتد. تأثیر وجود آن هدف یا این حساسیت اولیه، فراتر رفتن از یک موضوع کلی و عام است (همان قصه‌ی موضوع اعتیاد و سؤالات در پی آن که ذکر شد). ممکن است از این موقعیت جلوتر باشیم و ایده‌ی خاصی هم داشته باشیم، یعنی در همین ابتدای کار از موضوع به ایده گذر کرده باشیم. سال ۱۳۸۵ وقتی با پیشنهاد ساختن فیلمی در باره‌ی زلزله روبه­‌رو شدم، از همان ابتدای کار و بنا به سابقه‌ی درگیر بودنم با شهر تهران، تصمیم گرفتم فیلم در باره‌ی زلزله‌ی تهران باشد و حتی مشخص‌­تر و خاص­‌تر از آن، خواستم فیلمی در باره‌ی تهرانی بسازم که زلزله برایش فاجعه‌ای بزرگ است، اما خود شهر آن­‌قدر با فجایع جوراجور درگیر است که فرصت نمی‌کند این فاجعه‌ی به­‌ظاهر دورتر و دیرتر را جدی بگیرد.

می‌بینید که در همان ابتدای کار تکلیف خیلی از امور را که ممکن است در فیلمی دیگر با تحقیق و طی مسیر برای ایده‌­گذاری روشن شوند، برای خودم مشخص کرده بودم، یعنی علاوه بر موضوعی خاص، یک ایده‌ی محتوایی و مضمونی هم داشتم. در همان زمان پای یک ایده‌ی ساختاری و سینمایی هم در میان آمد. مدت­‌ها بود که در پی فرصتی بودم تا فیلمی بسازم که تکیه‌ی اصلی­‌اش به قدرت و تأثیر گفتارش باشد و گفتار در آن فیلم، نقش ساختاری پر و پیمانی بازی کند، چون اساسا” معتقدم گفتار، یکی از ویژ­گی‌های سینمای مستند است و ما از قدر و تأثیر غریب آن در فیلم مستند غافلیم.

در تحقیق درباره‌ی ایده‌ی مضمونی‌ام (چگونگی برخورد تهران با زلزله‌­ای که روزی دیر یا زود به سراغش می‌آید) به طراحی فضاها و سکانس­‌های متعدد و کوتاهی رسیدم که جان می‌داد به فعال کردن گفتاری اطلاع­‌رسان، هول­‌افکن و درعین­‌حال با خصوصیتی بازیگوشانه و نه‌­چندان جدی (همان وضعیتی که تهران و شاید هم خود من در برابر زلزله داشتیم). ایده‌ی ساختاری‌ام را فعال کردم و در طراحی فیلم جاری ساختم. همیشه پیش نمی‌آید که در ابتدای کار با این دست پر کار را شروع کنیم، اما حساسیت­‌ها و ایده­‌های از پیش موجود، از مهم­‌ترین عواملی است که در برخورد با یک موضوع و انتخاب آن برای ساختن فیلم، ما را فعال می‌کند و با تکلیفی روشن راه می‌­اندازد. یکی از مشکلات مستندسازان جوان این است که در جریان فیلم­سازی لحن و زبان و داشته­‌های خودشان را کنار می‌گذارند و می‌خواهند حتما” به “چیز”ی دیگر و بیرون از خودشان که اغلب تصنعی یا مقدانه از کار در می‌­آید، برسند. هیچ تحقیق و تدارکی نمی‌­تواند جای این حساسیت و نگاه فیلم­ساز به جهان پیرامون را بگیرد و مستندساز موفق، کسی است که همیشه نگاهی و حرفی برای هر موضوعی در چنته داشته باشد.

در باره‌ی همان موضوع اعتیاد، شاید ما به ایده‌ی اعتیاد یک جوان در خانواده‌­ای که پدر یا مادر خانواده درگیر اعتیاد جوانان دیگر باشند، برسیم (پدر یا مادر مددکار یا محقق علوم اجتماعی در زمینه‌ی اعتیاد باشند). البته موضوع کمی “گل­‌درشت” است و اگر خوب مدیریتش نکنیم، ممکن است لو برود یا تصنعی از کار دربیاید. در ورکشاپی دو سه بار از من سؤال شد که بعد از تعبیه‌ی چنین موضوعی (بله، موضوع را هم می‌شود ساخت و تخیل کرد) چه باید بکنیم؟ روشن  است، باید راه بیفتیم و تحقیق میدانی کنیم و به واقعیت چنین خانواده‌­ای در بیرون از ذهن و خودمان برسیم و حالا با آن خانواده سر کنیم. نگران نباشید، فضای اعتیاد در اطرا­ف­‌مان آن­قدر گسترده است که نه خیلی دیر به چنین خانواده‌­ای می‌­رسید. ممکن است به مادری برسید که بچه­‌هایش در خارج از کشور زندگی می‌­کنند و تنها پسرش درگیر اعتیاد است. بگردید، آن را هم پیدا می‌­کنید.

می‌­بینید که حتی موضوع را هم می‌شود از طریق تخیل (بله، تخیل در سینمای مستند؛ چرا که نه؟) به­‌ طریقی خاص، دراماتیک و نزدیک به روابط و دغدغه­‌های­مان انتخاب کنیم. در این­جا داریم کار دیگری هم می‌­کنیم. از طریق تخیل و ایده‌­پردازی به موضوع می‌­رسیم (از قرار، معمولا” عکس این مسیر طی می‌شود، یعنی از موضوع شروع می‌کنیم و به ایده می‌رسیم)؛ یا شاید بهتر است بگوییم از طریق ایده­‌پردازی، موضوع کلی­‌مان را به وضعیتی خاص­‌تر و برانگیزاننده‌­تر گذر می‌­دهیم.

 

تحقیق دائم و لایه به لایه

گفته شد که بعد از رسیدن به هر یک از موضوع­‌های فوق (جوان معتاد در آن یا این خانواده) باید بگردیم و نمونه‌ی زنده‌ی آن­‌ها را پیدا کنیم؛ یعنی تحقیق کنیم. در این‌­جا می‌بینیم که تکلیف کار تحقیق­‌مان چه‌قدر مشخص است: پیدا کردن خانواده‌­ای با آن یا این مشخصات که ضمنا” به جلوی دوربین آمدن رضایت بدهند و قابلیت دراماتیک ارتباطات­‌شان هم بالا باشد. قطعا” مطالعه‌ی کتب و تحقیقات مرتبط با این موقعیت‌­ها و گفت­‌و­گو با کارشناسان، مددکاران و محققان آشنا با این وضعیت هم لازم است، اما با این ایده‌ی روشن و راه­‌اندازنده، همه‌ی این موارد فضا و تعریف مشخص و محور روشنی پیدا می‌کنند که ما را از همه­‌چیزجویی و همه‌­چیزدانی در دوره‌ی تحقیق دور نگه می‌دارد.

با پیدا کردن خانواده‌ی دلخواه و روشن شدن این­که پدر درگیر جوانان معتاد است یا مادر، دور دیگری از تحقیق برای اشراف بیش­تر بر وضعیت چنین پدرها یا مادرهایی شروع می‌شود و با روشن شدن موضوع و ایده‌ی فیلم و درگیر شدن در مسائل خاص این خانواده‌ی خاص، شیوه و سبک فیلمی که می‌خواهیم بسازیم (مشاهده‌­گر، گفتگو محور و آموزشی، تحلیلی و چالش‌گر، و …) برای­مان مسئله می‌­شود که خود به تحقیق فیلمیک تازه‌­ای در باب شیوه­ و سبکی که برگزیده‌­ایم، احتیاج دارد (فیلم دیدن، متن نظری سینمایی خواندن، کشاکش‌­های ساختاری، و …) . پس می‌­بینیم که در مسیر انتخاب­‌ها و ایده‌­پردازی­‌های مختلف محتوایی و ساختاری، با نیازهای تحقیقی لایه به لایه‌­ای مواجه می‌شویم که هرکدام با دوره­‌های مختلف کار روی فیلم­نامه گره خورده‌­اند و هیچ­‌کدام در زمان مستقل و جدا از مسیر طراحی فیلم انجام نمی‌شوند.

از دوره‌ی طراحی، تحقیق و تولید “تهران چند درجه ریشتر؟” که همان فیلم مربوط به زلزله‌ی تهران است، ده‌­ها صفحه نوشته دارم که ترکیب غریبی از اطلاعات، ایده‌­­ها، طراحی مضمونی و ساختاری، صحنه­‌های نوشته شده، یادداشت­‌هایی برای گفتار و نوشته‌های دیگر است که در دل هم و نه به­‌عنوان متونی مستقل و قابل ارائه خط‌خطی شده­‌اند. برایم عجیب است که می‌شنوم کاش تحقیق­‌های موفق فیلم‌­های مستند چاپ شوند؛ چون هیچ‌­وقت بر این تصور نبوده­‌ام که خود تحقیق یک فیلم مستند، به‌­خاطر امتزاج غریبش با نیازها و فعالیت­‌های نوشتاری دیگر فیلم، خصوصیت و استقلال لازم برای چاپ شدن را داشته باشد.

 

هنوز به طرح فیلم‌­مان نرسیده‌­ایم!

این همه راه آمده‌­ایم و هنوز به طرح فیلم­‌مان نرسیده‌­ایم. طرح یک فیلم مستند چیست و چه زمانی به دست می‌آید؟ در طرح یک فیلم مستند (معمولا” در دو صفحه)  تکلیف این امور باید روشن شود :

۱ – انگیزه‌ی فیلم­ساز برای تولید این فیلم چیست و چرا ساختن آن را مهم می‌داند؟

۲ – نگاه فیلم­ساز به موضوع چیست و چه می‌خواهد بگوید یا چه مکاشفه‌­ای را می‌خواهد دنبال ­کند؟

۳ – ایده‌ی خاص فیلم چیست؟

۴ – این نگاه یا ایده‌ی فیلم چگونه به حرکت در می‌­آید و در چه مسیری پیش می‌رود؟ (روایت و مسیر کلی و توجهات تصویری مشخص‌­تر فیلم­ساز).

۵ – صحنه­‌های کلیدی فیلم کدام‌­اند و ما را از کجا به کجا می‌­برند؟

۶ –  مخاطب فیلم کیست؟

۷ – چه نوع مستندی ساخته خواهد شد (مستند مستقیم، چالش‌گر، بازسازی، تجربی، ترکیبی، …)؟

۸ – راوی فیلم چه کسی است و چه رابطه­‌ای با موضوع و شخصیت‌­های فیلم دارد؟ (فیلم از منظر چه کسی است؟).

۹ – فیلم گفتار دارد؟ نقش آن چیست و از زبان چه کسی بیان می‌شود؟

۱۰ – زمان فیلم حدودا” چند دقیقه است؟

برای ارائه‌ی طرح به سفار­ش دهنده باید زمان و هزینه‌ی تولید، عوامل انسانی و فنی مورد نیاز، زمان نسبی شروع و پایان فیلم­برداری و اموری از این دست هم مشخص شوند.

در طرح یک فیلم مستند ما با شمایی عمومی و قابل ارزیابی از همه چیز فیلم آشنا می‌شویم و دست­مان می‌آید که با چه فیلمی روبه­‌رو خواهیم بود.

بهتر است متن طرح را در سه فضا بنویسیم: ابتدا در دو خط موضوع را بشناسانیم؛ بعد، در یک پاراگراف چند خطی نگاه‌­مان به موضوع، ایده‌ی فیلم و اهمیت فیلم برای خودمان و مخاطب را مشخص کنیم و باقی نوشته را به بسط آن دو خط و این دو پاراگراف و روشن کردن جواب سؤالات و مسائل مطرح شده در ابن ده بند بپردازیم.

حالا اگر بخواهم طرح فیلم “تهران، چند درجه‌ی ریشتر” را  بر مبنای توجهات فوق، و نه لزوما” ۱ به ۲ و به ۳ و ۴ بنویسم، چنین متنی می‌شود:

آن یک خط :  این فیلم در باره‌ی تهرانی است که در معرض خطر زلزله­‌ای دور یا نزدیک قرار دارد، اما درگیر با زلزله­‌های روزمره‌ی خود (ترافیک و آلودگی هوا و …) این زلزله‌ی اصلی را جدی نمی‌­گیرد.

آن یک پاراگراف:  فیلمی متکی به گفتاری هشدار دهنده و هول‌­افکن، و در عین‌­حال سرد و آرام، که به­‌تدریج و با اراده‌ی اطلاعاتی از ابعاد عوارض زلزله در تهران، برخورد بی‌خیال مردم این شهر را دنبال می‌­کند که وقت و ذهن‌شان بیش­تر مشغول معضلات روزمره‌ی شهر (امرار معاش، ترافیک، آلودگی هوا و …) است و در حد در کنار داشتن یک کوله‌­پشتی حاوی مدارک لازم و کمک‌­های اولیه هم این زلزله را جدی نمی‌گیرند.

و متن توضیحی مفصل­‌تر:  این فیلم در باره‌ی تهران امروز است که مسائل و معضلات بسیاری دارد که روزانه با آن­‌ها دست به گریبان است و در همین وضعیت، و به­‌خصوص بعد از زلزله‌ی بم که یک زلزله‌ی مهیب شهری بود، باید نگران این واقعه‌ی ویرانگر هم که دیر یا زود به­‌سراغش می‌آید، باشد. به‌­نظر می‌رسد برای این شهر و ما ساکنان آن، در برابر آن معضلات دست­‌به‌­نقد و هر روزه، آن زلزله‌ی طبیعی­ واقعه­‌ای دورتر است (واقعا” ؟). فیلم، بیش از آن­‌که به زلزله‌ی تهران بپردازد، به تهرانی می‌­پردازد که قرار است زلزله در آن بیاید و سعی می‌کند در آینه‌ی بلایای زلزله به مسائلی از تهران بپردازد که بی‌­توجهی به آن­‌ها ابعاد ویران‌گر زلزله را گسترش می‌­دهد و بالا می‌برد. مهم‌­ترین مسئله، شاید مسکنی است که ما در همه‌­جای شهر می‌­سازیم و به­‌خصوص در گران­‌ترین منطقه‌ی شهر، یعنی روی گسل‌­های اصلی شمال تهران. در طول فیلم ما به­‌طور موازی دو فضا را دنبال می‌کنیم: اثرات زلزله را در تهران و  وضعیت اموری از شهر را که از زلزله متأثر می‌شوند. در نهایت نتیجه‌ی قطعی و روشنی پیش روی تماشاگر قرار نمی‌گیرد؛ تنها شاید خطر زلزله باعث شده ما به شهرمان نگاه تازه‌­تر و دقیق‌­تری بیندازیم و این، اصلا” بد نیست!

فیلم از یک صبح زود و آدم­‌هایی که در ماشین­‌های­شان اسیر ترافیک‌­اند شروع می‌شود و در یک ترافیک شبانه و پس از آن تهران خلوتی که روی آن، گفتار، وسایل مورد نیاز برای کوه­‌پشتی روز مبادا را برمی‌شمرد، تمام می‌شود. در طول فیلم در باره‌ی گسل­‌های شمال و جنوب تهران و ساخت‌­و­ساز بسیار روی گسل­‌های شمال می‌شنویم و نیز در باره‌ی: کوچه­‌های باریک جنوب و شمال شهر و بافت فشرده‌ی بازار تهران که گریز از تبعات زلزله را دشوار می‌کنند، آن­چه به سر کوه شمال شهرمان که گسل اصلی زیر آن است، می‌­آوریم، مرگ­‌های پنهان و خفیف ناشی از ترافیک و آلودگی هوا که کم از تلفات زلزله نیست، نوع گسترش تهران که مدام رو به شمال و جنوب و در مسیر گسل­‌ها پیش رفته است، چگونگی سرکردن با مرده‌­های­مان در فردای زلزله، تصویری از شهری در ژاپن در ساعات بعد از زلزله، و ….  

ساختار فیلم بسیار و اساسا” به گفتار آن متکی است. گفتاری از زبان کارگردان فیلم که به موضوع نزدیک و با مسائل تهران و زلزله‌ی پیش رو آشنا شده، اما نه شوک‌­زده است و نه امیدوار. او در پایان فیلم می‌گوید که به‌­هرحال او هم یک تهرانی است و یک‌سال رابطه با موضوع و نزدیک شدن به مسئله باعث نشده حتی کوله‌ی حاوی مدارک لازم و کمک­‌های اولیه را تهیه کند و دم دست بگذارد. گفتار سعی می‌­کند اطلاعات، هشدارها، تفسیرهای خفیف و ظریف، چشم‌­انداز و اثرات زلزله و تک­‌و­توک احساس­‌های شخصی فیلم­ساز را درهم‌­تنیده، هول‌­افکن، با طنزی گاه‌­به‌­گاه ، پوشیده و اغلب ناشی از کنارهم­‌گذاری خود اطلاعات و آمارها، صحنه به صحنه دنبال کند و به‌تدریج وضعیت غریب این شهر را در برابر زلزله پیش چشم بیننده بگذارد. هرچند محتوا و مضمون گفتار با اطلاعاتی سنگین همراه و هول‌­برانگیز است، اما لحن گوینده (فیلم­ساز) سرد و آرام و متین و تا حدودی بی­‌اعتنا است، و علت این خنثی بودن فیلمساز به­‌تدریج و در پایان فیلم روشن می‌­شود: خطر زلزله برای تهران و تهرانی که با معضلات دست­‌به­‌نقدتری درگیرند، هنوز دور و نسیه باقی مانده است.

 

طرح را خیلی مختصر یا مفصل برگزار نکنیم.

طرحی که ما می‌­نویسیم یک متن راهنما برای دل‌­قرص­‌داشتن در شروع فیلم­برداری است و ممکن است دربرابر موقعیت‌­های واقعی و جذابیت‌­های لحظات و حضورها تغییر زیادی بکند؛ اما باز هم تأکید می‌کنم که تغییری که به طرح برخورد کند و آن را عوض کند بسیار متفاوت است با این­که ما طرح قابل اتکایی نداشته باشیم و ذهن­مان به‌­طور دائم اسیر زیر و بالاهای متعدد وضعیت­‌های پیش روی­مان قرار گیرد.

این که با چه دقتی نیاز به طراحی موضوع کمتر بدانیم و هرچه ارتباط­‌گیری­‌مان با موقعیت­‌ها و شخصیت­‌های واقعی ضعیف‌­تر باشد، نیازمان به طرحی راهنما و راه‌اندازنده بیشتر است. حد دقیق و کامل بودن طرح، به نوع فیلمی که می‌خواهیم بسازیم هم مربوط است. در مستندهای موقعیت­‌محور یا رویدادمحور (گزارش‌گر یا مشاهده­‌گر) باید خود را آماده‌ی رویارویی و چالش با موقعیت کنیم. تا حدی باید خصوصیت درگیر بودن با وضعیت­‌های تازه و غیرقابل پیش­‌بینی را داشته باشیم (خصلت ژورنالستی‌­مان قوی باشد) و بخش دیگر توانایی‌مان را باید در مسیر تحقیق و طراحی پیش از فیلم­برداری رشد دهیم. در این‌­گونه فیلم­‌ها (به­‌خصوص مستندهای گزارشگر) اگر بتوانیم خودمان تصویربردار باشیم، تأثیر زیادی در نتیجه‌ی کارمان دارد، چون در جریان تصویربرداری دائما” درگیر انتخاب موقعیت و نوع نگاه و برداشت دوربین از رویداد و صحنه هستیم.

 

طراحی کامل­‌تر در چه فیلم­‌هایی ممکن است؟

مستندهای شخصیت­‌محور برای طراحی دقیق­‌تر دست ما را باز می‌گذارند. در این مستندها که تولید آن در ایران بسیار رایج است، چون اغلب، امکان شناخت دقیق شخصیت پیش از شروع تصویربرداری ممکن است، فیلم شکل بازسازی رابطه با آن شخصیت را پیدا می‌کند و می‌شود تا حدود زیادی و تا مرز فیلمنامه­‌ای ۷۰ تا ۸۰ درصدی پیش رفت (در فیلم “تنها در تهران” بر مبنای شخصیت بهناز جعفری، من به چنین فیلم­نامه­‌ای دست یافتم).

در فیلم­‌های چالش‌گر که فیلم­ساز خود با موضوع درگیر است (نظیر مستند “تهران، چند درجۀ ریشتر”) هم امکان نوشتن فیلم­نامه‌­ای دقیق‌­تر ممکن است،اما این فیلم­‌ها نسبت به مستندهای بازسازی پیچیده‌­ترند و بخش مهمی از فیلم در مرحله‌ی تدوین شکل می‌گیرد (صحنه­‌ها روشن­‌اند اما نه لزوما”ردیف شده و در مسیر سرراست مستندهای بازسازی). شاید یکی از دقیق‌­ترین فیلم­نامه‌­ها را در مستندهای علمی و صنعتی، آموزشی و کاربردی می‌توان نوشت؛ چون بسیاری از عوامل موضوع دراختیار است و مهم­‌تر این­که سفارش‌­دهنده می‌خواهد پیش از تصویربرداری، از چگونگی رویکرد و حاصل کار فیلم­ساز اطمینان بیشتری پیدا کند.

 

طراحی منعطف و باز

ما در ورک­شاپ­‌ها کار را کمی سخت می‌گیریم و در پی دستیابی به طرح‌­های دقیق‌­تر و کامل­تری هستیم، اما شخصیت و موضوع ممکن است تحت تأثیر شرایط فیلم­برداری (در قیاس با دوره‌ی جمع‌وجورتر و خودمان­ی‌تر تحقیق) خودش راببندد یا مقاومت نشان دهد. آیا ما در مسیر نوشتن طرح و فیلمنامه برای این وضعیت فکری کرده‌­ایم؟

اغلب کارگردان­‌ها در طراحی فیلم­‌شان، تا نوشتن صحنه­‌ها پیش می‌آیند، اما در برابر ردیف کردن دقیق صحنه‌­ها مقاومت نشان می‌دهند و تا حدودی هم حق دارند. شاید آن‌ها می‌خواهند تا رسیدن به زمان تصویربرداری و حتی در جریان آن، ذهن‌­شان میان این صحنه­‌ها بازی کند و ردیف کردن صحنه­‌ها را به وقت تدوین وامی‌گذارند. آن­چه من در این متن به­‌عنوان طرح فیلم “تهران، چند درجۀ ریشتر” ارائه دادم، از طرح نوشته­‌شده‌­ام پیش از شروع تصویربرداری ردیف‌­تر بود و خواستم شمایی از یک طرح دقیق به دست شما داده باشم. اما واقعیت این است که در شروع کار همین فیلم، نگاه و ایده‌ی من که شکل‌­دهنده‌ی جزییات نوشته‌ی ارائه­‌شده بود، برایم روشن بود، که اگر نبود کار به نتیجه نمی‌رسید.

به‌­هرحال به همان اندازه که طرح نادقیق و ناقص ما را در جریان تصویربرداری بلاتکلیف می‌گذارد، طرحی چنان دقیق که ذهن ما را در خود ببندد و در برابر جذابیت­‌ها و شور لحظات واقعی غیرحساس شویم، فیلم‌­مان را ریاضی­‌وار و مکانیکی خواهد کرد.

 

درام درون واقعیت را دریابیم.

در بسیاری از طرح­‌ها، فیلم­سازان سعی می‌کنند قصه، ماجرا و درامی از بیرون به فضای واقعی یا زندگی شخصیت فیلم خود وارد کنند. این کار نشدنی نیست، اما معمولا” در فیلم­‌های چالش‌گر که در آن­‌ها خود فیلم­ساز و دغدغه­‌ها و کشاکش‌­هایش شخصیت اصلی فیلم می‌شود، خوب جواب می‌دهد؛ یا در فیلم­‌هایی که فیلم­ساز وارد گفت­‌و­گو با شخصیت­‌های فیلم و تأثیرگذاری بر روابط واقعی می‌شود (نمونه‌ی جذاب و موفقش در فیلم “گفت‌­وگو در مهمحمدرضا مقدسیان).

در فیلم­‌های مستقیم­‌تر (گزارش یا مشاهده‌ی واقعیت) بهتر است این روایت و درام از دل واقعیت کشف و ارائه شود. نمونه‌ی موفق چنین برخوردی فیلم “پرنیان” ارد عطارپور است که در آن قصه‌ی بیماری همسر و پسر جوان باستان‌­شناس شخصیت فیلم پیوند می‌خورد به ماجرای پیکر کشف شده‌ی یک زن از دوران قدیم که در گوری پیدا شده، در حالی­‌که یک جنین در شکم دارد. روشن نیست که مرگ مادر باعث مرگ جنین شده یا بیماری و وضعیت جنین، مادر را هم به آغوش مرگ فرستاده است. این رابطه با نگاه تیزبین فیلم­ساز در مرحله‌ی طراحی فیلم کشف شده و ارائه‌ی موثر آن یکی از نقاط اصلی قوت فیلم شده است.

 

ساده‌­گیری یا کمال­‌گرایی در نوشتن طرح فیلم

در طرح‌­های ارائه شده اغلب با کلی‌گویی یا انشانویسی فیلم­سازان جوان روبه­‌رو می‌شویم؛ اما گاه پیش می‌آید که فیلم­سازهایی به آن طرف بام می‌افتند و طرح­­‌شان را مفصل و ردیف شده و صحنه به صحنه (هم‌چون فیلم­نامه‌ی یک فیلم داستانی) می‌نویسند و مصر هم هستند که آن را موبه­‌مو بسازند. این دقت و تفصیل در فیلم‌­های کاربردی و علمی و آموزشی حاصل خوبی دربر دارد، اما در مستندهای مستقیم، مشاهده‌­گر و حتی چالشی، از تر و تازگی فیلم و انعطاف و آمادگی فیلم­ساز برای بده و بستان با موقعیت واقعی می‌کاهد. اشکال این نوع طرح‌­ها این است که روابط و اتفاقات دوره‌ی تصویربرداری، جذابیت‌­شان را برای فیلم­ساز از دست می‌دهند و یکی از خصوصیات برانگیزاننده‌ی کار در سینمای مستند که گفت­‌و­گوی دائم با واقعیت است، از کف می‌رود.

این طرح‌­ها مشکل دیگری هم پیش می‌­آورند: در دوره‌ی تصویربرداری، خود موقعیت واقعی و شخصیت فیلم را هم می‌­بندد و آن­‌ها را تنها جوابگوی آن چیزی می‌کند که فیلم­ساز طلب می‌کند. پس بهتر است طرح فیلم در کامل­‌ترین حالتش، حدود ۷۰ تا ۸۰ درصد مسیر و شکل نهایی فیلم را روشن کند و ۲۰ تا ۳۰ درصد ذهن را ما درگیر دریافت و کشف داده‌­های تازه و موقعیت­‌های بکر و جذاب باقی نگه دارد.

در فیلم “تنها در تهران” بهناز جعفری را خوب می‌شناختم و بخش مهمی از فیلم بر مبنای صدای روی صحنه‌ی صحبت­‌های او (که شخ­صیت‌­اش را خوب می‌­شناساند) و بر تصاویر مختلف زندگی روزمره‌ی او یا موقعیت­‌های طراحی شده‌ی من و به شکل بازسازی توسط خود بهناز شکل می‌­گرفت. بنابراین، من واقعا” یک سناریوی صحنه به صحنه‌ی حدودا” ۲۰ صفحه‌­ای داشتم که وضعیت حدود ۷۰ تا ۸۰ درصد فیلم نهایی در آن آشکار بود و متن صحبت­‌های بهناز را هم دربر می‌گرفت.

عاملی که باعث شد من به این حجم و دقت از سناریو برسم، تصویر ثابتی بود که خیلی زود و در جریان طراحی فیلم در خانه و رو به دوربین از بهناز گرفتم که حرف می‌زد و متأثر می‌شد و ملاط خوبی، هم برای خود فیلم و هم برای دقیق‌تر شدن طراحی من بود. به­‌واقع، ملاط انتخاب­‌شده از این صحبت­‌ها جزو صحنه­‌های فیلم­نامه‌­ام بود. در عوض، برای حفظ طراوت و تازگی کار برای خودم و فیلم، صحنه­‌های ارتباط او با دیگران را تنها در حد اشاره به شخصیت مقابل او و مضمون صحبت­‌ها نوشتم و گذاشتم که موقع اجرا بداهه کار شود (مثل صحنه‌ی عکس گرفتن‌­اش در آتلیه، صحنه‌ی تست دادن برای بازیگری، صحنه‌ی گفت­‌و­گو با پیرزن آشنا و صحنه‌ی گفت­‌و­گوی تلفنی با دفتر فیلم). این صحنه­‌ها جزو همان ۲۰ تا ۳۰ درصدی از فیلم­نامه بود که موضوع کلی‌اش روشن بود، اما ماوقع صحنه و جزییاتش در اجرا درآمد و جریان تصویربرداری این صحنه­‌ها را برای خودم تازه نگه داشت.

اگر قرار بود از بهناز جعفری و زندگی و روابطش یک فیلم مشاهده­‌گر و واقع‌گرا بسازم این­‌گونه عمل نمی‌کردم و یک فیلم­نامه‌ی دقیق صحنه به صحنه نمی‌نوشتم. مسئله این بود که خلوت و حسیات درونی­‌تر و وجه پنهان شخصیت او برایم جذاب بود و بر مبنای حرف­‌ها و زندگی روزمره‌ی بهناز، این وجه از حضور و شخصیت او را در فیلم­نامه‌ی طراحی شده‌­ام سامان دادم و چیدم و بخش شلوغ و پررابطه و بیرونی‌­تر او را از این طرح و این فیلم حذف کردم. همین رویکرد انتخاب­‌گر و همین دخالت در جدا کردن وجهی از شخصیت او و برجسته کردن آن، به من اجازه داد فیلمی کنکاش­‌گر و نه مشاهده­‌گر از بهناز جعفری بسازم که در دل سرکردن با او، علایق و دل‌مشغولی‌های مرا هم بروز می‌داد و در نهایت برای خود بهناز هم تازگی داشت که وجهی از حضور و شخصیت خود را جداشده و خالص تماشا کند.

 

بالاخره نقطه‌ی شروع اصلی کجاست؟

فیلم­‌های مشاهده‌گر یا گفت‌­و­گومحور قبل از تصویربرداری، اغلب و در نهایت تا روشن شدن طرح پیش می‌روند و فیلم­نامه‌ی آن­‌ها در جریان تدوین (که نقشی تعیین‌­کننده در شکل­‌گیری نهایی این فیلم‌­ها دارند) شکل می‌گیرد و روشنی پیدا می‌کند. مهم است که ما آگاه باشیم و هرچه زودتر از موضوع گذر کنیم و به ایده، نگاه و رویکرد خاص خودمان به موضوع برسیم. نقطه‌ی شروع اصلی فیلم و جدی شدن کار طراحی آن، نه موضوع، بلکه همین ایده، نگاه یا رویکرد فیلم­ساز به موضوع است.

به وضعیت توضیح داده شده برای فیلم “تهران، چند درجۀ ریشتر ؟” دوباره توجه کنید. این­که بگویم می‌خواهم فیلمی در باره‌ی زلزله‌ی تهران بسازم هنوز چیز زیادی در باره‌ی این­‌که من چه فیلمی می‌خواهم بسازم، نمی‌گوید. وقتی می‌گویم نه خود زلزله‌ی تهران، بلکه تهرانی که با زلزله­‌های جوراجور روزمره (ترافیک و آلودگی هوا و تراکم و …) درگیر است مسئله‌ی من است و نوع روبه‌­رو شدن این شهر با زلزله، یا وقتی می‌گویم می‌خواهم در آینه‌ی مسائلی که زلزله‌ی تهران برای این شهر پیش می‌آورد، نگاه تازه‌­ای به معضلات این شهر بیندازم، ایده‌­هایم مطرح می‌شود و کشاکش خاص خودم را با موضوع زلزله‌ی تهران در میان می‌گذارم. نقطه‌ی شروع کار و طراحی فیلم، همین جا است. وقتی تکلیف ما با فیلمی که می‌خواهیم بسازیم روشن است، همین توضیحات یکی دو خطی، تصویر اولیه اما روشنی از فیلم منتقل می‌کند و نشان می‌دهد که طراحی فیلم مستندمان را جدی گرفته‌­ایم.

 

و فیلم­نامه؟

آگاهانه خواستم که در دل بندهای اخیر از فیلم­نامه هم تصویر داده باشم و بحث جداگانه­‌ای برایش باز نکنم. وقتی طرح دو صفحه­‌ای­‌مان، گویا و قابل اتکا فراهم شد، فیلم­نامه شکل بسط یافته و صحنه به صحنه و ردیف شده‌ی طرح ما است. فیلم­نامه‌ی یک فیلم مستند می‌تواند پنج صفحه باشد یا پنجاه صفحه و در هر دو حالت کامل باشد! مسئله این است که ما مستندی گزارش‌گر می‌خواهیم بسازیم که فیلم­نامه­‌ای پنج صفحه­‌ای برایش کافی است یا مستندی آموزشی و علمی که تا فیلم­نامه­‌ای دقیق و پنجاه صفحه­‌ای هم جای کار دارد.

فیلم­نامه بیان تصویری فیلم آماده‌ی تولید ما است و باید در نهایت امکان و ظرفیت نوع و شکل فیلم‌­مان، سفارش‌­دهنده را با فیلمی که می‌خواهیم بسازیم آشنا کند و خودمان را برای شروع تصویربرداری آماده سازد.

از موضوع تا طراحی فیلمنامه در فیلم مستند
دیدگاه‌ها

One thought on “از موضوع تا طراحی فیلمنامه در فیلم مستند

  • خرداد ۲۹, ۱۴۰۲ at ۱۶:۰۹
    Permalink

    ممنونم. بسیار مفید و راهگشا بود برای من.

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *