مرور فیلم «قصری با دیوارهای قرمز» با پیام پارسافر

شنبه ۲۳ آذر, ۱۳۹۸

جستن گمشده‌ها

پیام پارسافر
مستندساز

یکی از دغدغه‌های فیلم مستند ثبت و نگهداری چهره جامعه در گذار است و فیلم عباس رزیجی به نام ” قصری با دیوارهای قرمز” در قالب یک مستند پرتره همین دغدغه را پی گرفته است. دغدغه مشترکی میان سوژه و فیلمساز. سوژه داوود روستایی است. مستندسازی با دغدغه ثبت فرهنگ‌ها، آئین‌ها و معضلات روز جامعه زیستی‌اش.

فیلمسازی روستایی از دل روستاهای شمال تا کوچ‌کنندگان جنوب را در قاب می‌گنجاند و عباس رزیجی با تمرکز بیشتر بر دو فیلم داوود روستایی چهره جسور و چابکی از این فیلمساز را زیر ذره‌بین خود قرار می‌دهد. فیلمهایی که ذات کنشگر روستایی را بیشتر نمایان می‌کند.

داوود روستایی در سالهای پیش از انقلاب فیلمی داستانی در بستر مستند ساخته در شهر نو تهران. منطقه‌ای که فیلمبرداری و عکاسی در آن اکیداً ممنوع بود و با حضور ساواک و نظارت مستقیم شهربانی از این امر ممانعت می‌شد.

رزیجی به فراست سراغ این فیلم می‌رود و آن را از آرشیو فیلمهای روستایی بیرون می‌کشد تا به بهانه پرتره‌ای از کارگردان تصاویر نادیده از پشت درهای شهر نو را نمایش دهد. تصاویر ناب و تکان دهنده شهرنو نیازی به الصاق مؤلف ندارد و مقصود کارگردان “قصری با دیوارهای قرمز” نشان دادن تصاویر شهرنو از سر ذوق‌زدگی نیست. همت رزیجی بر رساندن مخاطب به مفهومی آنسوتر و درکی عمیق‌تر شاید او را به این تمهید رسانده است.

بازنمایی مستند در دوره‌ای دیرتر بیش از همه فریاد ماندگار هنرمند متعهد را نمایان می‌کند. روستایی خاطره می‌گوید از رئیس ساواک که دلیل ساخت مستندی که قابل پخش نیست را می‌پرسد و روستایی رندانه جواب داده است: “برای ثبت در تاریخ.” این بزرگترین جسارت و تعهد فیلمسازی‌ست که جهانش بزرگتر از دیده شدن در سینماها و جشنواره‌هاست. و چقدر این روزها به این گوشزد نیازمندیم. روزهایی که فیلمها با الگو برداری از فیلمهای برنده سالهای قبل ساخته می‌شود و از جسارت و تجربه خالی‌تر می‌شود.

دوست دارم لحظه فریاد شادمانه داوود روستایی را stop کنم و برگردم عقب و دوباره play کنم و چند بار اینکار را تکرار کنم. فریادی ماندگار خطاب به همان سرهنگ ساواک: ” من فیلم رو تو سینماها اکران کردممممم” … فریادی از پس تلاش برای بیان حقیقت . در کنار همین پلان فریاد “شاریر ” در پایان فیلم جاودانه “پاپیون” را بیرون می‌کشم و همه فریادهای پیروزمندانه بر سر نیروهای سرکوب‌گر را هم.

از همین جا فیلم تیغ تیزی بیرون می‌کشد و زبان گزنده‌اش را بر جامعه سینمایی می‌راند. ولی نه آشفته و پریشان. بلکه به سبک آرامش داوود روستایی. داوود روستایی با همه توانایی‌اش در سینما و تعهدش به جامعه و مردم و فرهنگ، در سرزمین مادری قدر نمی‌بیند و در خاوری دیگر بر صدر می‌نشیند. حرفهای اینگونه در لابلای دندان‌های جویده شده روستایی و گپ و گفت‌های رزیجی زیاد است. و حال امروز مرد چموش سینمای دیروز خوش نیست. تنهایی را از لابلای همه جملات و تماسهای تلفنی و گپ‌های خیابانی‌اش می‌توان دید، چشید و اگر کمی منصف باشیم با سرشکی پسش دهیم. حکایت تنهایی امروز روستایی همان قصه همیشگی دیده نشدن‌های نخبگانی‌ست که چون در بازی سرمایه و تولید نقش پوش نشده‌اند آثارشان با همه ظرایف بیانی و تحلیل‌های صادقانه اجتماعی می‌شود انبوه فیلمهای VHS و کاغذهای تلنبار که جامعه نیازمند از آن محروم می‌ماند.

فیلم رزیجی حرفهای شنیدنی باز هم دارد. زمانی که رزیجی در تماس با روستایی اجازه استفاده از فیلم شهر نو  او را می‌گیرد و همه می‌دانیم از اینجا به بعد می‌خواهم از چه بنالم. از بی‌اخلاقی سالهای اخیر در فیلمهای مستند بسیار. همان سوء استفاده از سوژه‌ها. که تازگی‌ها حکایت تکرار شونده‌ای شده است. رزیجی مصرانه بر این امر تاکید موکد دارد. به دفعات نشان می‌دهد که سوژه در جریان ماجرای ساخته شدن فیلم هست و بر آن اشراف دارد. دوست دارم از این تمهید رزیجی استفاده به منظور کنم و پیکان خطابش را به همان دوستان ذکر شده در بالا بچرخانم.

به هرجهت فیلم رزیجی از آن فیلمهای مستندی نیست که با تمام شدنش یک روایت گفته شده از خود بجا بگذارد. بلکه سعی میکند برخلاف سوژه که خود و هم نسلانش را چون نصرت کریمی که با فعل ماضی یاد می‌کند زنده نگه‌دارد و با قراردادن آنها در برابر جامعه سینمایی برای آنها دادخواهی کند.

مرور فیلم «قصری با دیوارهای قرمز» با پیام پارسافر
دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *