سلسله نشستهای بینارشتهای اعضای انجمن مستندسازان با اندیشمندان
نشست نهم: بهروز گتمیری
در نشست نهم از سلسله نشستهای بینارشتهای انجمن مستندسازان با اندیشمندان مطرح شد:
مهمترین عامل فرونشست در ایران، استخراج آبهای زیرزمینی است/ ظرفیت اکوزیستی ایران بیش از ۶۰ میلیون نفر نیست.
در نشست نهم از سلسله نشستهای بینارشتهای انجمن مستندسازان با اندیشمندان؛ دیدار و گفتگو با دکتر بهروز گتمیری، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و رئیس سومین کنفرانس ملی مهندسی ژئوتکنیک آب، موضوع «چالشهای سیاست کلان در حوزهی آب؛ مخاطرات طبیعی» مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
به گزارش روابطعمومی انجمن مستندسازان سینمای ایران، نشست نهم از سلسله نشستهای بینارشتهای انجمن مستندسازان با اندیشمندان؛ دیدار و گفتگو با دکتر بهروز گتمیری، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و رئیس سومین کنفرانس ملی مهندسی ژئوتکنیک آب، با عنوان «چالشهای سیاست کلان در حوزهی آب؛ مخاطرات طبیعی»، صبح روز یکشنبه، ۱۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ با حضور چند تن از اعضای انجمن مستندسازان سینمای ایران در کافه تاریخ برگزار شد.
در ابتدای نشست، دکتر بهروز گتمیری دربارۀ سرانۀ حجم آب مصرفی کل کشور گفت: کل مصرف آب کشور ۹۸/۱ میلیارد متر مکعب آب سطحی و زیرزمینی است که ۴۹ میلیارد متر مکعب از این حجم کلی آب را آب زیرزمینی تشکیل میدهد. از این حجم آب زیرزمینی، نزدیک ۴۱ میلیارد متر مکعب در حوزۀ کشاورزی مصرف میشود. یعنی حجمی معادل ۸۳ درصد آبهای زیرزمینی در حوزۀ کشاورزی است و بقیۀ مصارف آب، بیست درصد را به خودشان اختصاص میدهند که تفاوت چندانی در میزان استفاده از آب در حوزۀ کشاورزی با آب سطحی وجود ندارد. این را از لحاظ مصرف آب در کشور در نظر داشته باشید تا نگاهی به وضعیت منابع تجدیدپذیر و تجدیدناپذیر در کشور بیاندازیم. در سال حدود ۴۰۰ میلیارد متر مکعب بارش باران در سال گزارش شده است که از این حجم حدود ۱۰۰ میلیارد متر مکعب قابل استحصال و بقیه غیرقابل استحصال است. در نتیجه، رقمی حدوداً معادل ۱۱۴ میلیارد متر مکعب منابع تجدیدپذیر در کشور وجود دارد، اما همۀ این رقم به طور کامل قابل بهرهبرداری نیست. حدود ۷۵ میلیارد متر مکعب آب فقط قابل بهرهبرداری است و کل مصرف آب کشور هم ۹۸/۱ میلیارد متر مکعب برآورد میشود.
او افزود: برای روشنتر شدن، یک آمار دیگر هم میگویم؛ در سال ۱۳۵۸ کسری تجمعی آبهای زیرزمینی ایران، ۳۲۰ میلیون متر مکعب بود. بیست سال بعد، با جمعیت ۳۵ میلیون نفری، این عدد تقریباً صفر است. در سال ۱۳۹۸، با جمعیت ۸۰ میلیون نفری کشور، کسری تجمعی آبهای زیرزمینی ۱۳۴ میلیارد متر مکعب بود. آخرین آمار هم در سال ۱۴۰۱، ۱۴۳ میلیارد متر مکعب بود. با اینکه هنوز آماری منتشر نشده اما در صحبتهای متخصصان، کسری تجمعی آبهای زیرزمینی کشور در سال ۱۴۰۳، ۱۵۵ میلیارد متر مکعب تخمین زده میشود. از یک طرف، یک کسری تجمعی آبهای زیرزمینی داریم که عددش ۱۴۳ میلیارد متر مکعب طبق آمار سال ۱۴۰۱ است و از طرفی هم مصرف آب کشور، حدود ۱۰۰ میلیارد متر مکعب است. منابع آب قابل بهرهبرداری هم ۷۵ میلیارد متر مکعب است و به طور ساده و روشن، طبق آمار، حدود ۳۰ درصد در سال اضافه بر سازمان از منابع تجدیدپذیر و قابل بهرهبرداری آب مصرف میشود. اگر بخواهیم سراغ احیای آبخوانها در یک دوره پانزده ساله برویم و سالی ۱۰ میلیارد متر مکعب آب به آب خوان ها تزریق کنیم تا کسری تجمعی کاهش پیدا کند، باید حدود ۲۵ میلیارد متر مکعب مصرف آب کاهش پیدا کند.
وی فرونشست را اینگونه تعریف کرد: پدیدۀ فرونشست را برایتان باید توضیح بدهم، چون اینهایی که در رسانه میبینید، خیلی مغلوط است. فرونشست، یک نشست تدریجی در منطقۀ بسیار وسیع به صورت یک بخش کاسهای است. در حالی که در رسانهها، پدیدههای دیگر همانند ریزش، فروچاله و غیره را هم فرونشست معرفی میکنند که اینها فرونشست نیستند. عامل فرونشست دو بخش دارد که ما پدیدههای طبیعی را براساس آنها دستهبندی میکنیم: ۱. استعداد ذاتی و ۲. عامل تحریککننده. یعنی یک زمین یا یک خاک باید مستعد فرونشست باشد و همۀ خاکها و زمینها مستعد فرونشست نیستند. در بعضی مناطق، حتی اگر آب زیرزمینی صد متر هم به زیر زمین نفوذ کند، فرونشست رخ نخواهد داد، چون استعداد فرونشست ندارد.
هر چه خاک دانه درشت و فشرده باشد، امکان فرونشست کمتر است. خاکهای دشتهای آبرفتی استعداد بیشتری برای فرونشست دارند. مثلاً شمال تهران به دلیل بافت خاکی که دارد، استعداد کمتری برای فرونشست دارد. البته ممکن است در برخی نقاط، این اتفاق بیافتد. علت ۶۰ درصد فرونشستها در دنیا، استخراج آبهای زیرزمینی است، در صورتی که در ایران، این آمار ۹۰ درصد است که برای مناطق کشاورزی و شهری استفاده میشود. در نتیجه مهمترین عامل فرونشست در ایران، استخراج آبهای زیرزمینی است؛ از مرز بحران هم عبور کرده و تبدیل به یک چالش بسیار بزرگ شده است. این فرونشست در دهههای ۵۰ و ۶۰ هجری شمسی بیشتر در مناطق کشاورزی اتفاق میافتاد در صورتی که امروزه، به مناطق شهری همانند اصفهان رسیده است. از پیامدهای فرونشست در مناطق شهری میتوان به ترکخوردن بناهای میراث فرهنگی و غیره اشاره کرد که میتواند به زیرساختها همانند خطوط انتقال گاز و غیره هم صدمه بزند.
این پژوهشگر، مدیریت منابع طبیعی را دارای سه سطح دانست و گفت: ما در مدیریت، سه سطح داریم که یکی، بحث حکمرانی یا همان حکمرانی عمومی یا حکمرانی کلان مملکت است. دومین سطح، مدیریت حوزۀ تخصصی است و سطح سوم هم مدیریت عملیاتی است. مسئلۀ امروز آب، اصلاً مسئلۀ حوزۀ تخصصی آب نیست. وقتی سیاست کلانی که ابلاغ شده، افزایش جمعیت، با هر دلیل خاصی، است، به تفسیرهای این موضوع کاری نداریم، من ممکن است یک تفسیر داشته باشم و جمعیت شناسان تفسیرهایی همچون پیری جمعیت و مسائلی از این دست را مد نظر داشته باشند. آنها شاید در حوزۀ تخصصی خودشان، این موضوع را اقدامی مشروع ببینند و بگویند باید این اقدامات انجام شود. وقتی این سیاست اعمال میشود در واقع، خودکفایی محصول کشاورزی سیاستگذاری میشود. ما یک خودکفایی محصول کشاورزی داریم و یک خودکفایی اقتصادی کشاورزی. خودکفایی اقتصادی کشاورزی یعنی بنا بر شرایط زیستمحیطی و ظرفیت اکوزیستی، به یک الگوی کشت برسید، بعد این محصول را در دنیا بفروشید و چیز دیگری که خودتان دارید، بخرید و توزیع کنید تا تعادل اقتصادی کشاورزی ایجاد شود.
امروزه در دنیا تولید همهچیز و مصرف همهچیز توسط خود نیست. امروزه توسعۀ اقتصادی به تقاضا و ظرفیت برمیگردد، یعنی آنچه که عرضه و تقاضا میشود، چگونه میتواند در یک تعادل و توسعه متوازن شکل بگیرد؟ نه اینکه امنیت غذایی نیاز دارم، در حالیکه پنجه در پنجۀ دنیا انداختهام و اجباراً باید گندم، غلات و جو را خودم تأمین کنم تا اگر تحریم شدم، بتوانم امنیت غذایی خودم را فراهم کنم. این اسمش خودکفایی محصول کشاورزی است. باید گندم را خودم تولید کنم، باید جو را خودم تولید کنم. به دلایل مختلفی که وجود دارد و این دلایل میتواند غیر مشروع هم نباشد. من در جایگاهی نیستم که بگویم این دلیل درست است یا نه. من اصلاً قصد ندارم قضاوت ارزشی کنم، بلکه دارم قضاوت واقعی انجام میدهم تا تصویری از این شرایط بدهم. اینکه وقتی یک سیاست را اجرا کنید، اجباراً به چه نتیجهای خواهد رسید. همچنین معلوم نیست یک سیاست حتماً با ظرفیت اکوزیستی یک کشور انطباق داشته باشد.
ما بارها این را عنوان کردیم که ظرفیت اکوزیستی ایران، بیش از ۶۰ میلیون نفر نیست و هر چقدر این تعداد جمعیت زیاد شود، باید سراغ راههای دیگر رفت که از شرایط طبیعی خارج میشود. وقتی از شرایط طبیعی اکوزیستی خارج شویم، هر اقدامی، حتی با وجود برنامهریزی هم، بدون پیامد نخواهد بود و ممکن است پیامد بهینهای نباشد. در نتیجه، بحث ما این است که ما در حوزه حکمرانی، احتیاج به یک تغییر نگرش ذهنی و تغییر رفتار داریم تا بتوانیم ابرچالشها را حل کنیم. حل ابرچالشهای امروز ایران، اقدام مهندسی نیست، چون باید تصویر بزرگتر را دید.
دکتر بهروز گتمیری دربارۀ نقش آمایش سرزمینی در برنامهریزیها اظهار کرد: بعد از جنگ جهانی دوم، فرانسویها برای اینکه ساختوساز را شروع کنند، اقدام به برنامهریزی کردند و باعث شروع جریان «آمایش سرزمینی» شد. آمایش سرزمینی به این معنی است که آرایش فضای مملکت برای فعالیتهای انسانی مناسبسازی شود و توسعۀ متوازن فضاها میان فضا، انسان و فعالیت صورت بگیرد. برخلاف آنچه که میگویند، آمایش سرزمینی یک برنامهریزی نیست بلکه یک رویکرد است. یک نگرش است که توسعۀ متوازن را با رشد اقتصادی همسو میکند. مثلاً اگر رشد اقتصادی رخ میدهد، همۀ قسمتها به تناسب به توسعه برسند، نه اینکه یک جا توسعه پیدا کند و جای دیگر محروم باشد. یعنی یک توسعۀ متعادل و متوازن بر مبنای شرایط محیطی، اجتماعی، فرهنگی، زیستی و غیره رخ بدهد. آمایش سرزمینی در زمان شاه وجود نداشت و تا سال ۱۳۹۸ هم همچنان وجود نداشت.
در حالیکه باید در کنار سیاست کلان، آمایش سرزمینی هم به عنوان یک نگرش وجود داشته باشد. حرفهای خودم را اینگونه خلاصه میکنم که اول از همه باید در سیاستهای کلان کشور یک بازنگری صورت بگیرد. مسئله چند وجه دارد و باید در یک مقیاس مملکتی و فراگیر، مسئلۀ آب حل شود وگرنه مشکل آب، فقط در حوزه تخصصی آب حل نمیشود. مسئلۀ آب، مسائل اشتغال و مهاجرت را هم در خود دارد. الآن مسئلۀ مهاجرت از مناطق کمآب به مناطق شمالی ایران، چند سالی است که به طور رسمی دارد رصد میشود. در موضوع فرونشست و گرد و غبار هم این مسئلۀ مهاجرت داخلی در حال رخ دادن است. پس باید آب را یک مسئلۀ ملی با نگاه به تمام جوانب موضوع مثل اقتصاد کلان، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و غیره در نظر گرفت. این موضوع، دیگر یک مسئله در یک حوزۀ تخصصی نیست و باید گفت تقریباً تمام بحرانهای کشور، چنین شکلی دارند.
وی در سخنان پایانی، از نبود عقلانیت در سیاستهای کلان گلایه کرد و گفت: متأسفانه، در سیاستهای کلان، عقلانیت وجود ندارد و به دلیل فساد و رانت خواری، تمام اینها در جای درست خودش نیست. مجلس ملی یک کشور باید دارای آدمهایی باشند که مشکلات مملکت را ببینند و بر اساس منافع ملی کلان برنامهریزی کنند، در صورتی که برخی وکیلهایی که هستند، میخواهند در سیاستهای کلاندستی دخالت کنند و بعضی صنایع را با نگاه منطقهای، به منطقۀ خودشان ببرند. مثل اتفاقی که در استان اصفهان و اطراف آن افتاد. اگر آمایش سرزمینی درستی وجود داشت، مشخص میشد که جای صنایع فولاد در آن مناطق نیست چون با شرایط زیستمحیطی آن مناطق همخوانی ندارد. علت اینکه در بنبست توسعه گیر کردیم، همین اتفاقات است.
من فکر نمیکنم با تعدادی آدم ناکارآمد طرف هستیم، بلکه بحثم بحث حوزۀ آرمانی است. بحث سیاست کلان حدود ۲۵ سال پیش در تمام محافل سیاستگذاری رونق داشت؛ اینکه چه محوری انتخاب شود و چطور پیش برود. یکی محور توسعه و گسترش نظامی بود، دیگری محور توسعه و نفوذ منطقهای برای تأثیر روی سیاست بینالمللی بود و آخری هم بحث رفاه ملی. جمهوری اسلامی در دو حوزۀ اول عملکرد خوبی داشت، چون میخواست و با مجموعۀ آرمانی خودش، همخوانی داشت. بحث این نیست که با منافع ملی همخوان بوده است یا خیر. بحث ارزشگذاری نیست، بلکه بحث این است که وقتی بحث ایدئولوژیک مطرح باشد کارآمدی دارد یا ندارد. اینکه میگوییم باید تغییر نگرش ذهنی و تغییر رفتاری رخ بدهد، به همین علت است. این کارآمدی را در آنها میبینیم، ولی چهارچوب آرمانی آن با چهارچوب آرمانی منافع ملی فرق دارد. اگر به واقعیت تکیه کنیم و به سمت ارزشگذاری نرویم، واقعیت این است که در آن موارد، کارآمد بوده و در این موارد که اولویتش نبوده، ناکارآمدی نشان داده است و دلیلش هم میتواند کجفهمی یا هر دلیل آرمانی دیگری باشد. اینجا قرار نیست وارد آسیبشناسی علتها بشویم. این سیاستهای کلان دارد سیاستهای حوزههای تخصصی را با مشکل مواجه میکند؛ اتفاقی که در ۴۴ سال گذشته افتاده و این آمارها آمارهای من نیست، بلکه آمار رسمی ثبت شده مملکت است.
نشست نهم از سلسله نشستهای بینارشتهای انجمن مستندسازان با اندیشمندان در موضوع «چالشهای سیاست کلان در حوزهی آب؛ مخاطرات طبیعی» با پرسش و پاسخ حضار و دکتر بهروز گتمیری به پایان رسید.
صدای این جلسه را میتوانید از اینجا بشنوید :