عصر روز دوشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۳ در ادامه نمایش های صنفی انجمن مستندسازان سینمای ایران در خانه سینما ، مستندهای برگزیده سیف االله صمدیان بروی پرده رفت.
مستند های کوتاه “پنج داستان کوتاه” “آش نذری” ” ورزش در تهران ” و ویدئو آرت های مستندِ ” خیلی دور خیلی نزدیک ” مثل کسی در باران ” آخرین روز ” و ” سه گانه درخت ” این هفته نمایش داده شد و با استقبال تماشاگران رو به رو شد.
در ابتدای جلسه پرسش و پاسخ هادی آفریده ضمن خوش آمد گویی به تماشاگران گفت: سیف الله صمدیان کسی است که حق به گردن خیلی از فیلمسازان سینمای ایران دارد و همیشه تلاش کردِه به روش های مختلف و یا در قالب برگزاری جشن تصویر سال همراه هنرمندان باشد. در این برنامه صنفی آثاری از صمدیان دیدیم که ویژه گی های منحصربفرد خودش را دارد . صمدیان دارای نوعی سینمای خلاقانه است که ریشه های آن از شناخت ژرف او به هنر عکاسی می آید و ما با یک ژورنالیسم توام با خلاقیت هنرمندانه رو به رو هستیم. به نظر من سیف الله صمدیان جزو معدود مستندسازانی است که این توانایی را دارد که در لحظه از یک واقعه بسیار ساده و روز مره برای ما یک موقعیت جذاب دراماتیک خلق کند. او بدون اینکه از قبل روی موضوع هایش کرده باشد در لحظه یک اتفاق را با کادربندی دقیق و انتخاب مناسب زاویه دوربین دکوپاژ و طراحی می کند. همه اینها که گفتم عوامل بسیار موثر برای خلق یک اثر تصویری استاندارد است که می تواند با مخاطب ارتباط برقرار کند.
سیف الله صمدیان ضمن تشکر از انجمن مستندسازان سینمای ایران برای نمایش مستندهایش توضیحاتی ارائه داد : این فیلم ها مجموعه کوچکی از حدود ۴۰ سال فعالیت تصویری من با دوربین فیلمبرداری است. زمانی هم که در جوانی در کنار عکاسی با دوربین های ۸ و ۱۶ میلیمتری کار می کردم همین برخورد را تا به امروز برای ثبت وقایع با روش و نگاه خودم دارم. اصولا برای من مهم است که تلاش کنم وقایع پیرامونمان را که به دلایل مُتعدد از چشم های ما پنهان می شود و یا آنقدر برایمان اِپیدمی شده را موضوع مستندهایم قرار بدهم.
من برای ساخت این آثار ساعت ها تصویربرداری راش تولید نمی کنم. تمرینی که در این سالها داشتم این بوده که تلاش کنم در لحظه تکلیف موقعیتی که با آن طرف هستم را روشن کنم. مثلا برای خیلی از موقعیتهایی که امروز روی پرده تماشا کردید در خود صحنه و در حین تصویربراری می دانستم که مثلا نقطه کات پلان هایم کجاست، اینکه پایان یک فیلم کجاست ؟ اینکه کجا باید فیلم تمام شود و تیتراژ کجا باید آغاز شود را سر میز تدوین مشخص نمی کنم و بیشتر وقتها در لحظه ثبت واقعه پایان اثرم را می دانم. خیلی وقتها تدوین این فیلم ها را در حین کار در ذهنم انجام می دهم و این از مشاهده تصویری من به موضوع در لحظه شکل می گیرد.
این سینما به نوعی به ژورنالیسم تصویری نزدیک است و مستندسازانی که اینگونه کار می کنند غالبا یک نگاه بشر دوستانه در آثارشان دارند. گاهی این نگاه بشر دوستانه به یک سگ است یا به یک گربه و یا پرندگان زندانی در قفس است و یا یک نگاه اجتماعی به پیرامون خودمان و رفتارهای انسانی که در اطراف مان داریم.
فراموش نکنیم برای ما مستندسازان مسله ثبت روزگارمان بسیار مهم است. خیلی وقتها ما با حلقه های اشک در چشمان مان باید قادر به ثبت تصویر باشیم و نباید اجازه دهیم اشک چشمانمان مانع ثبت وقایع شود. امکانات دیجیتال کار را از نظر فنی ظاهرا آسان کرده است و یکی از مشکلات بزرگ تولید را برای ما کمتر کرده است اما باز هم نباید فراموش کرد که متاسفانه انقلاب دیجیتال بیشتر تعداد دوربین به دست ها را بیشتر کرده است تا تعداد فیلمبردارها و مستندسازانی که تفکر و نگاه تربیت شده و حساس به موضوع دارند.
در آخر هم صادقانه می گویم : که من سیف الله صمدیان هنوز دارم سینما را تجربه می کنم و یاد می گیرم. سینما فرزند عکاسی است و بسیار هنر جوانی است و مُعتقدم عکاسی هنوز باید به تکامل برسد، حالا که سینما فرزند عکاسی است راه طولانی تری برای رشد و بلوغ دارد. سینما بوسیله افرادی که در آن کار می کنند باید به بلوغ برسد و رشد کند و اینکه ما باید دست به تجربه های جدیدی بزنیم و از تجربه کردن نترسیم قطعا چراغ راه تکامل هنر سینما است.