به گزارش انجمن مستندسازان سینمای ایران، نخستین جلسه از گفتوگو با سازندگان فیلمهای مستند که به سنت سالهای گذشته در حاشیهی این برنامهی نمایش فیلم اجرا میشود در حالی برگزار شد که اغلب فیلمسازان حاضر در هفتهی فیلم مستند در برنامهی روز نخست حضور نداشتند.
در ابتدای نخستین جلسهی روز گذشته که با حضور پیروز کلانتری (کارگردان مستند «پیرها اگر نباشند») و حمید جعفری (کارگردان فیلم «ز گفتار دهقان») برگزار شد امیرحسین ثنائی، دبیر هفتهی فیلم ۵۷، ضمن اشاره به نمایش پنجاه و هفت مستند منتخب جشن سینمای ایران و همچنین حضور پر تعداد مستندهای بلندمدت در این برنامهی نمایشی گفت: «بنا به این دلایل امسال با یک هفتهی فیلم فشرده روبهرو هستیم و به این ترتیب نشستهای پرسش و پاسخ با فیلمسازان نیز بهصورت کوتاه و مختصر برگزار خواهد شد.»
وی افزود: «این جلسهها با حضور کارگردانهایی برگزار خواهد شد که تمایل داشته باشند دربارهی اثر خود توضیح داده و به پرسشهای احتمالی تماشاگران پاسخ دهند.»
صحبتهای پیروز کلانتری، بخش بعدی نخستین جلسهی روز گذشته بود. وی با اشاره به کارگردانی کموبیش همزمان سه فیلم در یکسال گفت: «در سال ۱۳۹۰ بعد از چند سال فیلم نساختن، مستندهای «سالینجرخوانی در پارک شهر»، «پیرها اگر نباشند» و «کهریزک؛ چهار نگاه» را ساختم که این آخری حاصل کارگردانی مشترک با رخشان بنیاعتماد، بهمن کیارستمی و محسن امیریوسفی بود.»
کلانتری گفت: «ساخت این سه فیلم حاصل یک تصمیم قبلی نبود اما مسالهی پیرانگی و سر کردن با روزگار پیری، موضوع محوری هر سه فیلم را تشکیل داده بود.»
وی درگیری کمتر با جنبههای خودآگاهانهی فیلمسازی را یکی از موضوعهای مورد علاقهی خود در مستندسازی برشمرد و گفت: «زمانی که بتوانم سریعتر، در زمانی کوتاهتر و البته به شکلی ناخودآگاهتر از گذشته فیلم بسازم طبعاً راحتتر حرکت میکنم و ساخت فیلم نیز برایم جذابتر میشود. به همین دلیل در سالهای اخیر کار کردن با افراد غیرحرفهای و آدمهای عادی جامعه به نکتهی بسیار جذابی برای من تبدیل شده است.»
توضیحات حمید جعفری دربارهی فیلم «ز گفتار دهقان» نیز بخش دیگری از جلسهی روز گذشته بود. وی با اشاره به اینکه طرح این فیلم توسط خود او به تلویزیون پیشنهاد شده گفت: «البته طرح اولیهی این فیلم چیز دیگری بود اما در مرحلهی ساخت، تغییر و سرنوشت دیگری پیدا کرد.»
جعفری افزود: «این فیلم برای تلویزیون ساخته شد اما از آنجا که حدود شصت درصد آن غیر قابل پخش تشخیص داده شد از نمایش آن جلوگیری به عمل آمد و متاسفانه این وضعیت همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد.»
در ادامهی این بخش، پیروز کلانتری در پاسخ به پرسش دبیر هفتهی فیلم مبنی بر نحوهی نگاه خود به مقولهی پیری گفت: «از نظر ذهنی چندان درگیر سن و سال و مشکلات دوران پیری نیستم اما موضوع پیرانگی که در سه فیلم آخرم به آن پرداخته شده همیشه برایم جذاب بوده است.»
وی افزود: «برای پیرهایی که به مفهوم جامع کلمه به پختگی رسیدهاند پیرانگی میتواند دستیافتن به حکمتی برای رابطه با معبود باشد؛ و کار نداشتن به دنیا و آنچه که در آن میگذرد.»
کلانتری همچنین گفت: «این سه فیلم میتواند دعوت به تماشای نوعی پایداری و میراث انسانی باشد که در فرهنگ، سنت و زندگی ما وجود دارد و میتوان آن را حفظ کرد.»
وی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به شرایط تولید «اگر پیرها نباشند» گفت: «وقتی برای ساخت این فیلم به خراسان جنوبی رفتم آن منطقه را مستعد فیلمسازی یافتم. دلم میخواست از نحوهی خاص زندگی در این منطقه اطلاع پیدا کنم. زندگی خاصی که نه اسیر سنتهای گذشته است و نه دچار مدرنیسم است. آنهم مدرنیسمی که به جای این که به استقبال آن برویم به ما تحمیل شده است.»
کلانتری افزود: «خراسان جنوبی منطقهییست که برای من خیلی جالب است. دلم میخواهد بدانم در این منطقه چهطور این نوع زندگی جریان دارد که هم عناصر زندگی امروز در آن دیده میشود و هم اینکه شتاب و اسارتی که زندگی امروز دچار آن است در آن کمتر به چشم میخورد.»
وی در ادامه، گریزی هم به اپیزود ساختهی خود در مستند «کهریزک؛ چهار نگاه» زد و گفت: «در این فیلم به دنبال آدمهایی رفتهام که به معنای خوب آن مجنون هستند و از حکمتی برای زندگی برخوردارند که شاید در نگاه نخست، خوشی و نوعی شادی ظاهری را به نمایش بگذارند اما در مجموع جهانبینی خاصی دارند.»
کلانتری سپس در پاسخ به پرسش یکی از تماشاگران دربارهی نحوهی نمایش گرفتگی قنات در فیلم «پیرها اگر نباشند» گفت: «این حادثه پیش از رسیدن ما به روستا اتفاق افتاده بود و من در دو سه روز ابتدای کار در آن منطقه به این نتیجه رسیدم که بهتر است فیلمم را با روستا، پیرها، کار و زراعت بسازم و نشان بدهم که قنات با همت روح، جان و همت عینی و ذهنی آنهاست که زندگی دوباره یافته است.»
صحبتهای حمید جعفری نیز بخش دیگری از جلسهی روز گذشته بود. وی در پاسخ به پرسشی مبنی بر نحوهی آشنایی خود با شخصیت محوری فیلم «ز گفتار دهقان» گفت: «من حاج محمدمرداد عباسپور را حدوده هجده سال پیش در جریان برگزاری جشنوارهی موسیقی حماسی ایران دیده بودم اما ارتباطی با او نداشتم. تا اینکه برادرم که سالهاست در حوزهی فرهنگ عامه پژوهش میکند ایشان را به من معرفی کرد.»
جعفری گفت: «زمانی که تصمیم گرفتم از حاج محمدمراد در یک فیلم استفاده کنم به او نزدیک شدم و رابطهی دوستانهیی بین ما شکل گرفت. البته ابتدا قرار بود فیلم فقط دربارهی خود او باشد اما در جریان رفت و آمدهایی که به استان چهارمحال و بختیاری داشتم با بقیهی شاهنامهخوانهای این منطقه هم آشنا شدم و تصمیم گرفتم حضور آنها را نیز در فیلم به ثبت برسانم.»
وی افزود: «همهی این افراد اهل یک روستا نیستند اما به مناسبتی دور هم جمع میشوند. به همین دلیل من هر کدام از آنها را در جریان شکلگیری پژوهش و در روستاهای جداگانهیی پیدا کردم.»
بخش بعدی جلسهی گفتوگو با مستندسازان حاضر در هفتهی فیلم ۵۷ شامل صحبتهای حسن نقاشی، کارگردان فیلم «شاهجهان» بود. این مستندساز در پاسخ به پرسش مجری برنامه دربارهی نحوهی انتخاب موضوع فیلم خود گفت: «ایدهی اصلی این فیلم، حاصل گفتوگو با یکی از همسایههای زرتشتیست. ایشان داستان این تاجر معروف یزدی را برای من تعریف کرد و گفت این اتفاق برای یکی از اجداد من اتفاق افتاده و اگر مایلید تا بهعنوان یک پژوهشگر یا مستندساز فیلمی دربارهی او بسازید من میتوانم اسناد ماجرای زندگی شاهجهان را در اختیار شما قرار دهم که البته اسناد مورد نظر او شامل چند برگ کاغذ، بریدهیی از روزنامهی «صوراسرافیل» و نامههایی متعلق به دههی ۱۳۴۰ بود که یکی دو نفر از زرتشتیان آنها را نوشته بودند.»
نقاشی گفت: «حدود چهار سال طول کشید تا تمام مدارک مربوط به پرویز شاهجهان را پیدا کنم. در طول این مدت و در جریان حفاری یکی از بازارهای اصفهان یک گاوصندوق پیدا شد که سوخته بود. این گاوصندق حاوی دفترچهی رمز تجارتخانهی جهانیان، یک دسته چک و نامههایی بود که بین خانوادهی جهانیان و تجار بزرگ آنزمان رد و بدل شده بود.»
وی افزود: «بهصورت همزمان وصیتنامهی شاهجهان که توسط شخصی در شیراز نگهداری میشد نیز پیدا شد و من با همین پژوهش کارم را آغاز کردم؛ با این فرض که اگر در این زمینه مطالب تازهتری پیدا شد مسیر کار را تغییر داده و آن را پختهتر کنم.
نقاشی با اشاره به محدودهی زمانی دو سالهیی که صرف تولید «شاهجهان» شده گفت: «در این فاصله و در منزل شخصی پرویز شاهجهان تعدادی نامه پیدا شد که بعضی از آنها خطاب به همسرش خورشید و برخی دیگر شامل گزارشهای خورشید به افرادی در هندوستان بود.»
وی افزود: «این نامهها که به زبان گجراتی نوشته شده بود به شکل عجیبی در خانهی شاهجهان که به صورت خرابه در کنار بیمارستان گودرز قرار داشت رها شده بود و من با استفاده از آنها توانستم خط داستانی که میخواستم از پرویز شاهجهان نقل کنم را پیدا کنم.»
حسن نقاشی در ادامهی صحبتهای خود با اشاره به سایر تحقیقات انجام شده دربارهی این شخصیت تاریخی گفت: «من برای انجام اینکار حدود سه ماه به کتابخانهی ملی و مرکز اسناد رفت و آمد میکردم و مطالعهی کامل کتاب «حبلالمتین» یکی از کارهایی بود که انجام دادم. در این کتاب مطالب خیلی خوبی پیدا کردم که به کار من آمد.»
وی افزود: «در این زمینه هیچ کتاب دیگری وجود ندارد و مطلب دکتر فرهنگ مهر دربارهی نحوهی قتل شاهجهان که در دههی ۱۳۴۰ و برای بخش تاریخ دانشگاه اصفهان نوشته شده تنها پژوهش مکتوب در اینباره به حساب میآید.»
نقاشی سپس با اشاره به تاثیر نمایش «شاهجهان» برای بعضی از مدیران شهر یزد گفت: «آنها میگفتند که اصلاً از ماجرای شاهجهان خبر نداشتهاند و این نکته آنها را به فکر فرو برده بود.»
وی افزود: «این مدیران اعلام آمادگی کردهاند تا در صورت رضایت خانوادهی شاهجهان برای واگذاری سند مالکیت خانهی او، موزهی مشروطهی شهر یزد را بر خرابههای این خانه بنا کرده و به نام خود او نامگذاری کنند.»
نقاشی در ادامهی این جلسه و در واکنش به دیدگاه یکی از تماشاگران فیلم خود گفت: «هر فیلمسازی فیلم خود را آنگونه که دوست دارد میسازد. بعضیها پیش از این، شخصیت شاهجهان را یک عامل انگلیسی معرفی کرده بودند اما من از دید دیگری به زندگی او نگاه کردم.»
وی نکتههای مطرح شده دربارهی فیلم خود را سلیقهیی خواند و گفت: «در این فیلم ضرورتی نمیدیدم تا دربارهی وقایع دوران قاجار که در عصر مشروطه اتفاق افتاده صحبت کنم اما به عقیدهی من قتل شاهجهان یکی از صدها جنایتی بوده که در دوران قاجار به وقوع پیوسته است.»
نقاشی گفت: «این را در قضاوتگاه تاریخ میتوان جستوجو کرد؛ و زمانی که اسناد و مدارک بیشتری دربارهی این شخصیت تاریخی پیدا شود.»
وی همچنین دربارهی فرم ساختاری فیلم خود گفت: «در این فیلم سعی کردم تا از کاربرد تصویرهای بارها تکرار شدهیی که در مورد تاریخ مشروطه به آن اشاره میشود پرهیز کنم و به بازسازی تصویرهایی برسم که خودم به آن رسیده بودم.»
نقاشی سپس به گفتار متن فیلم خود اشاره کرد و گفت: «من در نگارش گفتار متن این فیلم سعی کردم روایت گزارشگونهیی نداشته باشم چون جنبههای دراماتیک موضوع برایم از اهمیت فراوانی برخوردار بود.»
وی افزود: «این همان نقطهییست که من میتوانم در آن تجربه داشته باشم و اصلاً فیلم میسازم که تجربه کنم. به همین ترتیب گفتار متن را به گونهای نوشتم که گویی این شخصیت حتی پس از مرگ هم زنده است.»
نقاشی در بخش دیگری از صحبتهای خود گفت: «من به نظر کسانی که از فیلم من انتقاد دارند احترام میگذارم اما اگر شما هم چنین فیلمهایی ساخته باشید در برابر کارها موضع خواهم گرفت و آنها را فیلمهایی میدانم که با نگاهی معیوب به سینما نگاه کرده است. ما با سلیقههایمان فیلم میسازیم و این وسط کسی نمیتواند بیانیه صادر کند و کار خود را برتر بداند.»
نقاشی در بخش پایانی جلسه ضمن تشکر از برگزارکنندگان هفتهی فیلم ۵۷ گفت: «واقعیت این است که به دلیل زمان نامناسبی که به نمایش این فیلم اختصاص داده شد دلخور و معترض هستم.»
وی افزود: «متاسفانه در طول سالهای اخیر نسبت به نمایش فیلمهای من کم لطفی میشود و در اغلب موارد، زمانهای مرده در اختیار نمایش این آثار قرار میگیرد.»
نقاشی در پایان سخنان خود گفت: «شایسته بود فیلمهای برنده و نامزد دریافت جایزه از جشن سینمای ایران، در زمانی مناسبتر به نمایش گذاشته شود.»