فیلمهای کوتاه مستند با خدا میرقصم، تفتان و چیزی شبیه چشمهایم هر سه از ساختههای هوشنگ میرزایی (از اعضای انجمن مستندسازان) به بخش مسابقه جشنواره فیلمهای آنلاین پاندای طلایی در شمال آمریکا راه یافتند.
فیلمهای بخش مسابقه این جشنواره از تاریخ ۱۹ اکتبر تا ۱۹ نوامبر ۲۰۱۵، به مدت یک ماه بر روی سایت اصلی جشنواره قرارگرفتهاند تا درنهایت فیلمی که بیشترین رای مردمی را از آن خود کند جایزه بزرگ پاندای طلایی این جشنواره را دریافت کند. همچنین سفر ۷ روزه به کشور چین از دیگر جوایز این جشنواره میباشد.
فیلم با خدا میرقصم تاکنون جایزه بهترین فیلم مستند جشنواره یاهورینا بوسنی و هرزگوین، جایزه بهترین فیلم مستند سیزدهمین جشنواره بین المللی فیلم کوتاه و مستند صربستان و کاندید بهترین فیلم مستند انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران و جشنواره آرکی پل اندونزی و منتخب جشنوارههای سینما حقیقت، فیلم کوتاه تهران و فیلم رشد بوده و درباره زندگی پیرمرد نابیناییست که از راه خیاطی امرار معاش میکند و از طریق خیاطی توانسته باغ زیبایی بخرد و از روحیهای شاد برخوردار است. فیلم تفتان نیز دو جایزه بهترین فیلم مستند از جشنواره فیلم کوتاه تهران در بخش ملی و بین الملل را تاکنون کسب کرده و در جشنوارههای فیلم رضوی، حسنات، نماز به روایت دوربین نیز بهعنوان فیلم برتر جوایزی را به خود اختصاص داده و منتخب جشنوارههای فیلم مستند الجزیره، فیلمهای تلویزیونی بار مونته نگرو صربستان، مذهب امروز ایتالیا، سینماحقیقت، فیلم کوتاه تهران، رضوی، حسنات، فیلم کوتاه اردیبهشت، نماز و نیایش و نماز در آینه میراث فرهنگی بوده است و داستان آن درباره با زندگی پیرمردی زاهدانیست که توانسته با سنگ ریزههای پرتی سنگ بریها بزرگترین سنگ بری خاورمیانه را بنا نماید و سیزده هکتار بیابان خشک را تبدیل به یک مجتمع بزرگ تفریحی و رفاهی نماید.
فیلم مستند چیزی شبیه چشمهایم نیز منتخب جشنوارههای فیلم کوتاه تهران، رشد، فجر، سینمای دفاع مقدس و جشنواره فیلم رویش بوده و تندیس بهترین فیلم جشنوارههای رشد و دفاع مقدس را بخود اختصاص داده و منتخب جشنوارههای اکس ان پروانس فرانسه، هوستون آمریکا، مستند مونیخ و جشنواره کودکان ناتوان روسیه و تصاویر احساس یونان بوده و جایزه بهترین فیلم مستند جشنوارههای اکس ان پروانس و هوستون، فیلم مسکو و تصاویر احساس یونان را بخود اختصاص داده است. داستان چیزی شبیه چشمهایم داستان زندگی عبدالواحد اسماعیلپور نوجوان سقزی ست که در ۷ سالگیاش یک مین خنثی نشده پیدا نموده و به تصور اینکه اسباب بازیست با سنگ روی مین کوبیده و انفجار مین باعث قطع شدن دستها و نابینا شدن هر دو چشم او گردیده است و توانسته با کمک گرفتن از حس لبهایش کتابهای بریل بخواند و به موفقیتهای بزرگی در زندگی دست پیدا نماید.