این نامه که در تاریخ دهم تیر نودوچهار، به هیئتمدیره وقت انجمن مستندسازان سینمای ایران ارائه شده با اصلاحاتی اندک بهمنظور گفتگو با اعضای محترم روی سایت انجمن منتشر میشود.
بحث آزاد درباره اینکه بهتر است جشن مستند چگونه برگزار گردد؟
برگزاری جشن بهصورت «آکادمی»:
با مراجعه به فرهنگهای لغات واژه چنین تعریف شده است: «آکادمی» حدوداً چنین معنی شده است: «نام سبزهزاری بوده در آتن که افلاطون در آنجا تدریس میکرده است. اکنون انجمنی از سرآمدان علوم و فنون را گویند که برای تحقیق در مسائل علمی و ادبی تشکیل شود. در فارسی فرهنگستان نامیده میشود.» (فرهنگ عمید).
پرسش: جشن سینمای مستند تاکنون تا چه اندازه به این شیوه نزدیک بوده است؟
به نظر میرسد برگزاری جشن مستند بیشتر متأثر و تابعی چشم و گوش بسته از جشن بزرگتر، یعنی خانه سینما بوده است.
پرسش بعدی اینکه آیا خانه سینما با توجه به معنی لغوی این واژه، این جشن را برگزار میکند، یا آن نیز تابعی چشم و گوش بسته از جشن بزرگتری بنام «اسکار» است؟
به نظر میرسد نکته دوم به واقعیت نزدیکتر باشد با این تفاوت که بیشتر تقلید بوده تا الگوبرداری دقیق از آن.
از سوی دیگر حتی اگر این شیوه تا حدودی با سینمای اکران در ایران همخوانی داشته باشد، این همخوانی درباره تولیدات مستند به حداقل میرسد، زیرا از جمله شرایط جشن آکادمی اسکار، نمایش عمومی آثار در سینماهاست. حتی فیلمهای مستند نیز از این قاعده مستثنی نیستند. درحالیکه در ایران بهندرت فیلم مستندی امکان و پروانه نمایش در سینما را به دست میآورد.
نکته دیگر درباره جشن اسکار، حضور شش هزار عضو این آکادمی است که در سراسر امریکا پراکنده هستند. مدیریت اسکار فیلمها را برای اعضا فرستاده و بازتاب جمعی نظرات آنهاست که سرنوشت فیلمها را تعیین میکند. درحالیکه صاحبان حقیقی و حقوقی آثار مستند در ایران حتی جرئت نمیکنند فیلمهایشان را به امانت نزد دبیرخانههای جشنوارهها بسپارند، بیآنکه نگران کپی و تکثیر آنها باشند. از سوی دیگر کسانی که درباره فیلمهای اسکار نظر میدهند، صاحبان حرفههای بسیار متنوعی هستند و صرفاً افراد دانشگاهی و «الیت» جامعه را شامل نمیشوند. دلیلش هم واضح است؛ زیرا بینندگان آثار سینمائی را فقط فرهیختگان جامعه تشکیل نمیدهند، بلکه در اصل طیف گستردهای از مردم با حرفههای گوناگون مشتری ثابت سینماها هستند. حال با این تفاصیل، چگونه میتوان با معیارهای اسکار، جامهای متناسب بدای قامت سینمای مستند ایران دوخت؟ هر چند بررسی چگونگی برگزاری جشنوارههای بزرگ جهان اجتنابناپذیر و سودمند است، اما درنهایت میبایست به دنبال شیوهای باشیم که با فرهنگ و خصوصیات اجتماعی ما سازگار باشد تا اینکه بخواهیم از یک جشنواره معتبر الگوبرداری کرده باشیم.
برای دستیابی به الگویی مطلوب، دو راه پیشنهاد میکنم. امیدوارم با پیش کشیدن این بحث، علاقهمندان به اینگونه موضوعها بتوانند افقهای بهتری را شناسایی و به سینمای مستند ایران معرفی کنند.
پیشنهاد یکم:
همه مستندسازانی که مایلاند در بخش مسابقه شرکت کنند، فیلمهایشان در طی سال در سینمایی که از پیش تعیین شده به نمایش درآیند. این سینما میتواند در خانه سینما باشد که نمایش آثار در آنجا از ایمنی بیشتری نسبت به سینماهایی که مخاطب عام دارند، برخوردار است.
داوران جشن بدون استثنا همان داوطلبان حضور در بخش مسابقه خواهند بود.
یک حسن این شیوه این است که جای گله و شکایت از ترکیب داوران باقی نمیگذارد. در واقع خودشان موظف به داوری آثار خود و همصنفهایشان هستند.
حسن دیگر اینکه هزینه خاصی را به بودجه خانه سینما تحمیل نمیکند؛ زیرا از جمله اهدافی که در هر دو انجمن دنبال شده نمایش هفتگی فیلمها بهصورت روتین است. با این تفاوت که این بار بهجای بحث و فحصهای معمول که بسیار هم خوب هستند، بعد دیگری هم به کارمان داده شده و آن ارزشگذاری کارهای یکدیگر، نسبت به کار خودمان است.
حسن دیگری که میتوانم برای این شیوه از داوری برشمارم، این است که دیگر از کنار کارهای یکدیگر سرسری نمیگذریم؛ زیرا مسئله مقایسه با اثر خودمان در میان است. دیگر کمتر میتوانیم اعتراض داشته باشیم که به خاطر حب و بغضهای احتمالی داوران، با فیلمها منصفانه رفتار نشده است. بدین ترتیب فضای دوستانه جای فضای مسموم شک و تردید را میگیرد. در واقع حسادت به رقابت و رقابت به رفاقت تبدیل میگردد.
حسن دیگری که میتوان به این شیوه افزود، اینکه مستندسازان را در هر درجه از توانائی که باشند و امید دارد تا با نحوه ارزشگذاری و داوری فیلم مستند بیشتر آشنا شوند. تاکنون رسم رایج این بوده که قاعدتاً داوران میبایستی از میان کسانی انتخاب شوند که به صاحبنظر بودن دراینباره شهرهاند. رسمی که ضمناً همواره اعتراض برخی را هم در پی داشته است.
البته این روش معایبی هم دارد، یکی اینکه ممکن است یک فیلم ۱۰ تماشاگر داشته باشد و فیلم دیگر ۱۰۰ تماشاگر. این عدم توازن چگونه در شمارش آرا محاسبه میشود؟
موارد دیگر را شما برشمارید.
اما راه دوم برای برگزاری جشن:
تا زمانی که به شیوه متناسب با شرایط اجتماعی و فرهنگی خود نرسیدهایم، جشن را غیررقابتی و غیرمسابقهای برگزار کنیم. جشن جایی باشد برای دیدار شادمانه با یکدیگر بهدوراز لبخندهایی که حسادت پشت آن نشسته باشد، بدون آنکه از پیروزی حریف و یا از شکست خود ناشاد شویم. چرا پیروزی حریف را برنمیتابیم؟ چون مطمئن نیستیم که این پیروزی را منصفانه به دست آورده باشد. به رعایت انصاف شک داریم؛ چون اساساً معیار شناخته شدهای برای ارزشگذاری اثر هنری، آنگونه که مثلاً برای ورزش دو یا وزنهبرداری هست، وجود ندارد. آنچه در داوری یک اثر هنری بیشتر بکار میآید حسی است که به بیننده (داور) منتقل میشود. احساساتی که لزوماً از معیارهای منطقی پیروی نمیکنند. به اینها دوستیها و دشمنیهایی که میتواند بین داوران با شرکتکنندهها در یک مسابقه هنری وجود داشته باشد را نیز بیافزائیم؛ آن وقت شک و تردید شرکتکنندهها را نسبت به داوری میتوان درک کرد.
پس بیاییم مانند جشن عید نوروز گرد هم آییم، با شربت و شیرینی پذیرائی شویم و روز مستند را صمیمانه به یکدیگر شادباش بگوییم. مشکل اینجاست که دیگر نمیتوان نام جشنواره روی آن گذاشت. فقط جشن است و آن شور و حرارت یک جشنواره رقابتی را که ضمناً بسیاری از اعضا علاقهمند آناند را نخواهد داشت.
شما نیز میتوانید مزایا و معایب دیگری به این شیوه بیافزایید یا شیوههای دیگری را پیشنهاد دهید، منتظر پیشنهادهای شما هستم.