یادداشتی بر تلسکوپ محمد شیروانی

شنبه ۲۱ اردیبهشت, ۱۳۹۸
محمد شیروانی کارگردان فیلم تلسکوپ
محمد شیروانی کارگردان فیلم تلسکوپ

تلسکوپ

فیلم تلسکوپ مستندی در مورد زندگی خصوصی فیلمساز است . شیوه ای که در تاریخ صد و سیزده ساله­ ی مستندسازی ما سابقه زیادی ندارد.

در سینمای داستانی ما یکی از استثنائات، فیلم شب یلدای کیومرث پوراحمد است .
فیلمساز،حسرت خوارانه از چگونگی جدا شدن همسرش از او و ترک ایران همراه تنها فرزندشان پرده برمی دارد و با افشای روابط پنهان درون خانواده اش به انتقاد از خود و همسر می پردازد.

در سینمای مستند به ندرت اتفاق می افتد که فیلمساز سوبژکتیو دوربین را مقابل خود بگذارد و تماشاگر را در جریان آنچه در پشت پرده ی زندگی اش می گذرد قرار دهد.

این روحیه‌­ی محافظه‌کارماست که بسیاری بدیهیات زندگی روزمره را تابو می‌دانیم و نیاز به راستگویی را به مصلحت حواله می‌دهیم.


گاه شرم، غرور، حیا، احساس گناه یا عذاب وجدان چنان بر ما غالب می شود که تمامی
 پنهان کاری های بیجای خود را توجیه می کنیم، غافل از این که مستندسازانی چون راس مک الوی امریکائی دو دهه است با محرم فرض کردن بیننده تیمی از مستند سازان را گرد خود فراهم آورده که همگی بی آن که از خط قرمزهای زندگی هم عبور کنند به نوعی مستند درمانی دست یافته اند.

یکی از اولین پرده دری های شخصی از حریم خصوصی مربوط می شود به مستند خاطره خوشبو نیست آذر مهرابی در سیزده سال پیش که فیلمساز سفره دلش را در یک آبریزگاه عمومی نزد نظافتچی نوجوان آنجا باز می کند و با دادن دوربین به دست دخترک از زندگی پردردش می گوید .

خودزنی در سینمای مستند

طی سال های اخیر موج خود زنی در بین فیلمسازان دوباره رونق گرفت که مستندهای پیرپسر (مهدی باقری) ناخوانده در تهران ( مینا کشاورز) ،۲۱روز و من(شیرین برق نورد) و همین تلسکوپ نمونه هایی ازآنند.
اصل اول و مهم این گونه فیلمها آشنائی زدائی مقابل دوربین است و
 چالش اصلی فیلمسازان در این مستندها خودشان هستند. 


اگر قبلا در مستندهائی مثل تنها در تهران (پیروز کلانتری) بهنازجعفری از پدرش که در پنج سالگی خانواده را ترک کرده و از آنها جدا شده می گوید .
و در کارت قرمز ( مهناز افضلی) دوربین به زندگی پنهانی ناصر محمد خانی سرک می کشد
یا در
 فیلم ناتمامی برای دخترم سمیه (مرتضی پایه‌شناس) تلاش یک پدر برای نجات دخترش از چنگ یک گروه سیاسی سوژه فیلم قرار گرفته، در این فیلم ها فیلمسازان خود را به محاکمه می کشند.


مثلا در
 پیرپسر، مهدی باقری با پس زدن زندگی فقیرانه خانواده اش در جنوب شهر تهران و به چالش کشاندن پدر و مادرش، در پایان با بلند پروازی، خود را از بالای بام تهران با طناب به دره پرتاب می کند.
یا هر
 هفت فیلمساز زن نابینا که در فیلمی به همین نام از محمد شیروانی زندگی خودشان را همان طور که هست به تصویر می کشند.

انقلاب دیجیتالی و فضاهای مجازی از دهه ­ی نود به این سو با شکستن تابوهای سنتی و خاطره نویسی های خصوصی، راه را برای ورود مستند سازان به عرصه ی انتقاد از خود هموار کردند
تا فیلمساز بی هیچ پرده پوشی خود را همان گونه که هست در معرض عموم قرار دهد.

 تمامی ۷۵ دقیقه گفتگوی بین پدر و پسر مستند تلسکوپ با همین نیت رد و بدل می شود.

و اما نقد فیلم

شیروانی که تا آن تاریخ از وقایع سیاسی چون گروگان‌گیری سفارت امریکا و انتخابات ریاست‌جمهوری پرده‌دری می‌کرد
حالا در چهل‌سالگی دوربین را به طرف خود و خانواده‌ی توفان‌زده‌اش می‌چرخاند تا شاید دوباره خود را بازیابد.
او آگاهانه این بار خود و پسر سیزده‌ساله‌اش را سوژه قرار‌می‌دهد تا بیننده به واقعیت­های ناگفته­‌ی زندگی او خیره شود.

تماشاگر امروز دیگر آن شهروند ساده لوح صد سال پیش نیست که با دیدن مستند ورود قطار به ایستگاه وحشت زده سینما را ترک کند.
او که دائم از طریق رسانه های مجازی و حقیقی
 در معرض بمباران بصری قرار دارد، طبعا از بین انبوه تصاویر ریز و درشت ناگزیر از گزینش است و از مستندهای قالبی دلزده است .


دوست دارد بی واسطه با سوژه مورد نظرش ارتباط برقرار کند و موضوع برایش قابل لمس و باورکردنی باشد.
به همین دلیل است که
 تلسکوپ شیروانی که تماما یک دیالوگ گوئی دو نفره است.
با وجود زمان طولانیش تا پایان بیننده را نگه می دارد
و هر مستندسازی را تشویق می کند تا میزان وفاداریش به واقعیت را افزایش دهد .

 شخصیت اصلی تلسکوپ آرمین پسر شیروانی است که فیلمساز می کوشد برای غفلتش از او به عنوان پدر توجیهات کافی بتراشد.


پسر کم حرف و تسلیم است و به شرایط حاکم بر خود خو کرده .
سیم کشی
 ارتودنسی دندانهایش که گویشِ راحت و عادی را از او گرفته می باید در سنین کودکی او انجام می شد و همین یکی از نشانه های غفلت است.

فیلمساز با کمترین سانسور ما را با دو شخصیت پاکباخته روبرو می کند که هردو به یک اندازه قربانی اند.


پسر حاصل یک ازدواج زود هنگام است
و به گواهی فیلم به اصرار خانواده سنتیش زمانی که جوان کم سن و سالی بوده به او تزریق شده.
 تاثیر این احساس را در توجه بیشتردادن به موضوع طلاق فیلمساز می توان دریافت.

فیلمساز روی سنت ها که سرنوشت های ناخواسته را رقم می زنند تاکید زیاد دارد.
آنجا که می گوید :

پدرش از او عروس و نوه می خواسته.

اما ازدواج دوم فیلمساز که خودخواسته و دور از نظر خانواده بوده نیز با شکست مواجه شده .

بیخود نیست که پسر شش هفت سال در کشاکش بین پدر و مادر به معصومیتی از دسترفته تبدیل شده .
و حالا به جبران تمام کمبودها و حسرت­هایش از پدر می­خواهد برای او تلسکوپی بخرد
تا دنیاهای خیلی دور (و نه آدم های نزدیکش) را رصد کند.

در نگاه اول اعترافات جلوی دوربین و جار زدن یک بحران خانوادگی
و از همه بدتر در آوردن اشک بچه ی بیگناه شاید بسیار آزار دهنده باشد.

اما کارکرد این شیوه که هم اکنون در فیلم­های جشنواره های مستند آمستردام و مارسی تبدیل به یک جریان شده
بی شک ظرف ده بیست سال آینده زاویه ­های جدیدی پیدا می کند
و به محبوب ترین مستندهای رایج فیلمسازان مستقل تبدیل می­ شود و این یعنی

سینمای بی نقاب با هدف تغییر لحن­های یکنواخت و تکراری که مخاطب را از خود می راند.


 این خوب است که پدر و پسر از یک صبح تا شام رو در روی هم بنشینند تا به قول شیروانی خود را خالی کنند و چیزی در دلشان نماند؛
برخلاف انتظار اما از سوی پسر صدای اعتراضی بلند نمی شود،مچ گیری و بگومگوی بخصوصی صورت نمی گیرد.
فقط بغض و عصبیت پنهان اوست که در طول فیلم چهره اش را می پوشاند
و در نهایت بغضش را می ترکاند و به آغوش پدر می کشاند.

شیروانی در تلسکوپدیوارهای خانه اش را بر می دارد ، پرده ی اتاق­هایش را کنار می زند و چراغ هایش را روشن می کند تا همه داخل خانه اش را ببینند.

از نظر او با وجود این همه فضای مجازی دیگر رازی وجود ندارد.
او به پسر می گوید:

من بابای بدی برای تو بودم. اصلا نفهمیدم تو کی به دنیا اومدی.
سینما ارزشش را نداشت که تو را به خاطرش از دست بدم.

اما غایب بزرگ تلسکوپ همسر فیلمساز است که نبودنش کُمیت فیلم را به کلی لنگ کرده .
دادخواست فیلمساز طوری تنظیم شده که به تبرئه ی فیلمساز و سرزنش همسر می انجامد،
که جایش برای پاسخ دادن به اتهاماتی مانند عصبی بودن،از کوره در رفتن و تحقیر پدر مقابل دیدگان پسر خالیست.


هرچند فیلمساز دادگاهی علنی برگزار کرده تا خود را به محاکمه بکشاند و از شدت عذاب وجدانش نسبت به پسربکاهد
اما کمبود حضور همسر و نشنیدن احساسات او همچنان به عنوان یک کاستی بزرگ در فیلم سنگینی می کند.

محمد جعفری

یادداشتی بر تلسکوپ محمد شیروانی
دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *